Tuesday, 19 May 2015

قصاب مطبوعات، پدیده‌ای به‌نام سعید مرتضوی


خبرگزاری ملی و میهنی ایران به نقل از سایت خودنویس

مرتضوی در دوره ریاستش بر شعبه ۱۴۱۰، به قصاب مطبوعات معروف شد. او از ابزارهای مهم افزودن مواردی به اصلاحیه‌ی قانون مطبوعات، برای پرونده‌سازی علیه روزنامه‌نگاران و استفاده از قوانین قدیمی برای توقیف مطبوعات بود.
سعید مرتضوی
قاضی بیست و چند ساله‌ای که با لهجه غلیظ یزدی صحبت می‌کرد و مدتی بود که به پایتخت منتقل شده بود را کمتر کسی تا پیش از سال ۱۳۷۶ می‌شناخت. نام مرتضوی وقتی بر سر زبان ها افتاد که مدیران‌ مسئول روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران کم‌کم سر و‌ کارشان به شعبه ۱۴۱۰ افتاد. مرتضوی برای اصحاب مطبوعات نامی است که معنایش توقیف بیش از ۱۲۰ روزنامه و نشریه است. بخش عمده کارنامه‌ی توقیف و خزان تاریخ مطبوعات کشور با نام «قاضی مرتضوی» در بعد از انقلاب ۱۳۵۷ شناخته می‌شود.
دوران شیخ محمد یزدی – که خود نیز، به عنوان رئیس قوه قضائیه رو در روی مطبوعات اصلاح‌طلب قرار گرفته بود – تمام شد و رهبری نظام، سید محمود شاهرودی را – که بسیار مورد توجه‌اش بود – به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب کرد. روزنامه‌نگاران ایران می‌خواستند با این انتصاب نفس راحتی بکشند، اما مگر به این سادگی‌ها بود؟
شاهرودی که پس از ورود به قوه قضائیه آنجا را « ویرانه»‌ای خواند که باید اصلاح شود و در اولین گام و به سرعت ابتدا اسدالله بادامچیان، مشاور سیاسی و برخی دیگر از موتلفه ای ها و حجت الاسلام رازینی -دادستان وقت تهران- را از قوه قضائیه بیرون کرد. او از همان ابتدا تصمیم داشت که مرتضوی را نیز به دلیل تخلف های بی شمار برکنار کند، اما در ملاقات با رهبری با مخالفت صریح وی مواجه شد.
آیت الله خامنه‌ای گفته بود: «یک قاضی قاطع و خوب داریم، او را هم می خواهید برکنار کنید؟» با همین تک جمله ی او مرتضوی همچون خاری در چشم رئیس قوه قضائیه ماند و او نیز بتدریج به این مشکل در چشمانش عادت کرد. ولی ماجرای سعید مرتضوی و قتل عام مطبوعات در سال بعد اتفاق افتاد. یعنی زمانی که مطبوعات پشت سر فهرست اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم ایستادند و نمایندگان اصلاح طلب با حمایت مطبوعات به مجلس راه یافتند.
در مدت زمانی کمتر از یک سال تعداد روزنامه‌های معتبر و پر فروش و البته مستقل از ده عنوان فراتر رفت و تیراژ کل روزنامه‌ها در هر روز به رقم بی سابقه بالاتر از دومیلیون نسخه رسید.
در برنامه‌ای که توسط قاضی مرتضوی اجرا می‌شد، قرار نبود که فقط روزنامه ها توقیف شوند. مدیران‌ مسوول، سردبیران و روزنامه‌نگارانی که سر و کارشان با او افتاد  و با احکام حبس و جزای نقدی و محرومیت‌های کاری روبه‌رو شده‌اند؛ خود گواه این مساله هستند. محاکمه سه‌ نفر از مدیران شرکت جامعه روز، سردبیر روزنامه «نشاط» و مدیر مسوول روزنامه «نوروز» در سال‌های پایانی دهه ۷۰ شمسی، از جمله جنجالی‌ترین ‌آنها بوده‌اند.
اما مرتضوی فقط به همین مساله اکتفا نکرده بود. او طرف مشورت کسانی بود که در مجلس پنجم، به دنبال اصلاح قانون مطبوعات بودند و با حضور در جلسات کمیسیون مربوطه، در کنار روسای خود به تشریح راه‌هایی برای انتقال مسوولیت از روی دوش مدویر مسوول به روزنامه‌نگاران پرداخت، که در نهایت، عاملی شد برای دستگیری و پرونده‌سازی علیه خبرنگاران و روزنامه‌نگاران در زمان روی کار آمدن مجلس ششم؛ مجلسی که تحت تاثیر حکم حکومتی آیت‌اله خامنه‌ای، از ناکار کردن توطئه جناح راست علیه مطبوعات، بازماند.
در سال ۷۷، آزادی پنج نفر از گردانندگان روزنامه های جامعه و توس که همزمان با انتخابات مجلس خبرگان صورت گرفت، بسیاری از نیروهای سیاسی و فرهنگی علاقمندی خود را به مطبوعات نشان دادند اما؛ غافل از اینکه روزنامه ها و بطور کلی مطبوعات به سیبل متحرک مخالفان دولت اصلاحات تبدیل شده‌اند و تک تیرانداز ایشان هم در قامت یک قاضی بی رحم, سعید مرتضوی است.
بسیاری از کسانی که بعد از تصویب کلیات قانون در تیر ۱۳۷۸ و جزئیات آن در بهار ۱۳۷۹ دستگیر شدند، جوانانی بودند که بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ به رسانه‌ها پیوستند. با آغاز دولت سید محمد خاتمی که به دولت اصلاحات معروف شد، فصل تازه‌ای درتاریخ مطبوعات ایران رقم خورد و بسیاری از خبرنگارانِ جوان با اشتیاق به استقبال فضای ایجاد شده رفتند و همگی دست به قلم شدند تا روزنامه‌های جدید و با سبک و سیاق امروزی و پر تیراژ به پیشخوان مطبوعات برود. ولی در آن سوی این گشایش‌های مطبوعاتی که با استقبال وسیع مردم هم روبرو شده بود، شیخ محمد یزدی نیز در قوه قضاییه تصمیم گرفت تا به عنوان سنگر محافظه کاران باقی بماند. او برای مقابله علنی در مقابل دولت اصلاحات، با انتصاب سعید مرتضوی به ریاست شعبه ۱۴۱۰ دادگاه مطبوعات، این پروژه را رونمایَی کرد. سعید مرتضوی بیکار ننشسته بود و در آن روزها که هم درس می‌خواند و هم تلاش می کرد از هر قانونی – که هر زمانی و برای هر جرمی وضع شده است – استفاده کند تا جلوی آزادی و گسترش مطبوعات را بگیرد.  قانون مصوب سال ۱۳۳۹ در پیش‌گیری از وقوع جرم؛ که بدون کوچک‌ترین اصلاحیه‌ای در جمهوری اسلامی، مبنای عمل و ترجیع‌بند همه احکام توقیف مطبوعات توسط قاضی مرتضوی قرار گرفت.
استناد سعید مرتضوی به این قانون بود که وی – در زمان توقیف روزنامه ملت – در نامه‌ای به وزیر ارشاد نوشت: «با عنایت به عدم‌ توجه مدیر مسوول روزنامه “ملت‌” به تذکرات و نصایح مسوولان نظام و عدم‌ اعتنا به اقدامات پیش‌گیرانه دادگستری در خصوص سایر نشریات متخلف، به حکم وظیفه قانونی در پیش‌گیری از اقدامات مجرمانه در جهت بحران‌سازی و نا امن‌ کردن فضای مطبوعات کشور قرار توقیف موقت روزنامه ملت صادر شد.» با حساسیتی که رهبر جمهوری اسلامی نسبت به مطبوعات داشت، طبیعی بود که در زمان کوتاهی، دادگاه مطبوعات و ریاستش فراتر از قوه قضاییه قرار بگیرد و مرتضوی، قاضی محبوب بخش تندروی حاکمیتی شد که بدون کوچکترین نگرانی از بدنامی، همه تلاش‌اش را کرد تا مطابق منویات و نظرات رهبری جمهوری اسلامی عمل نماید.
توقیف فله‌ای مطبوعات
در یکی از اتفاقات مهم ۱۳۷۸ سعید حجاریان – مدیر مسوول و صاحب امتیاز روزنامه صبح امروز و عضو شورای شهر تهران –  درست چند روز پس از پیروزی اصلاح‌طلبان درانتخابات مجلس ششم، به‌وسیله‌ی سعید عسگر، از نیروهای تندرو نزدیک به انصار حزب الله ترور شد. مطبوعات «دوم خردادی» در واکنش به این مساله، در  روزهای تعطیلات نوروز ۱۳۷۹، کار را رها نکردند و روزنامه‌های حامی خاتمی، به سفره‌های هفت سین بسیاری از شهروندان راه پیدا کردند. چند هفته بعد، برگزاری «کنفرانس برلین» با حضور فعالان سیاسی و مطبوعاتی از جمله گنجی، جلایی‌پور، یوسوی اشکوری و مهرانگیز کار، بهانه‌ای برای برخورد با رسانه‌های «دوم خردادی» را ایجاد کرد و باعث شد تا تلخ ترین روز مطبوعات ایران و پرکار ترین روز های او، در  چهارم و پنجم اردیبهشت سال ۱۳۷۹ اتفاق بیافتد.
سه‌شنبه شب ۳۰ فروردین، سیمای جمهوری اسلامی، فیلمی مونتاژ شده از کنفرانس برلین را پخش کرد؛ زمانی که همه‌ی تحریریه‌ها، به خانه‌ رفته بودند و روزنامه‌های چهارشنبه در چاپخانه‌ها چاپ می‌شد. تنها تیمی محدود از روزنامه‌نگاران روزنامه‌ی صبح امروز و آفتاب امروز، از جمله احمد ستاری، احمد بورقانی، فرهت فردنیا، اصغر رمضان‌پور، محمود اشرفی، نیک آهنگ کوثر و چند نفر دیگر، نیمه شب ویژه‌نامه‌ای در پاسخ به کار سیما تهیه و بامداد چهارشنبه منتشر کردند. آن شب، از وزارت کشور پیام رسیده بود که برنامه‌ای برای «کودتا» علیه رسانه‌های دوم خردادی در جریان است. یکی از معاونان وزارت کشور در تماس تلفنی با آن تحریریه محدود، گفت که با پیام آیت‌الله خامنه‌ای در روز پنجشنبه، کودتا قرار است کامل شود.
در روز پنج‌شنبه، اول اردیبهشت سال ۱۳۷۹ رهبر جمهوری اسلامی نارضایتی خویش را از «عملکرد مجرمانه» برخی مطبوعات اعلام کرد و بسیاری از رسانه‌ها را «پایگاه دشمن در داخل ایران» خواند: «من قلباً از بعضی از پدیده‌هایی که در کشور هست، رنج می‌برم. من نمی‌خواهم آنچه را که برای من رنج‌آور است، با افکار عمومی مطرح کنم، اما این نکته که آن روز گفتم داستان غم‌انگیزی است […] من حالا می‌بینم متأسفانه همان دشمنی که به وسیله‌ی تبلیغات خود، همتش این بود که افکار عمومی یک کشور را به سمتی متوجه بکند، امروز به جای رادیو‌ها آمده و در داخل کشور ما پایگاه زده است. بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه‌های دشمن‌اند، همان کاری را می‌کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی.بی.سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند.»*
با انتشار نظرات رهبر جمهوری اسلامی، رسما چراغ سبزی به عملکرد قاضی مرتضوی و همکاران وی داده شد تا جایی که مرتضوی – در دادگاه مطبوعات – با تمام توان خود قصد زمین زدن فعالان حوزه مطبوعات و خروج کامل آنان از صحنه را به هر شکل ممکن داشت. اقدامات او فقط شامل توقیف نبود، بستن و پلمپ ساختمان روزنامه ها و مجلات و محاکمه عوامل مطبوعات از سردبیر گرفته تا خبرنگار و یادداشت نویس و زندانی کردن ایشان هم در لیست فعالیت‌های او بوده است.
توقیف بیش از ۱۲۰ نشریه در هشت سال، آماری است که هرگز در تاریخ تکرار نشده است. این رکوردی است که یک قاضی و در ایران برای خود به ثبت رساند. آماری که نشانه ی نهایت فرمانبرداری او و غضب مسئولان حکومتی نسبت به فضای آزاد مطبوعاتی است.
مرتضوی به همین بهانه و در یک روز کاری،  ۱۸ نشریه را توقیف کرد و با شدت و قدرت در مقابل هر نوع مقاومتی در مطبوعات ایستاد. با ادامه همین روند تا پایان سال ۱۳۷۹ حکم توقیف موقت یا لغو امتیاز ۳۲ نشریه  صادر شد. مرتضوی از بهار ۷۹ تا تابستان آن سال تقریبا همه مدیران و نویسندگان مهم مطبوعات کشور را بازداشت و زندانی کرد و دوره طلایی مطبوعات اصلاح طلب را نابود کرد. البته تا پایان هشت سال دولت خاتمی هم به تحدید و تهدید مطبوعات همچنان ادامه داد…
ــــــــــ
* آیت‌الله خامنه‌ای بارها علیه مطبوعات منتقد سخن گفته بود:
وی در جایی دیگر نیز در این رابطه گفته بود: «مشکل آنجا بروز می‌کند که اسلام را قبول ندارند، امام را مطلقاً قبول ندارند، این نظام را قبول ندارند. از اول تا توانستند با این نظام جنگیدند و آن وقتی به خانه‌هایشان رفتند نشستند، که دیدند دیگر سلاح‌هایشان کند شده است. اینها بیایند پشت سر کسی یا جمعی پنهان بشوند و شروع کنند به ایمان مردم دست‌اندازی کردن و آن را هدف قراردادن، این قابل قبول نیست. من می‌بینم که بعضی از مطبوعات کشور متأسفانه دستخوش چنین بحرانی هستند … حد این آزادی کجاست؟ حدش عبارت است از آن حدودی که اسلام تعیین کرده است. اگر بنا شد کسانی مردم را به بی‌ایمانی و به شهوات سوق بدهند، آنها در این‌کار آزاد نیستند. این آزادی خیانت است. اگر کسانی قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند، این آزادی، توطئه است، این آزادی مردود است. بنده منتظر می‌مانم ببینم دستگاه‌های مسئول چه می‌کنند، و الا جلوگیری از این حرکات موذیانه، کار دشواری نیست. هیچ وقت هم ما فکر اینکه دنیا چه می‌گوید، روزنامه‌های دنیا چه می‌گویند، سازمان‌های دنیا چه می‌گویند، نکرده‌ایم و نباید بکنیم.
مگر باید برای مصالح کشور و مصالح یک ملت، منتظر این حرف‌ها ماند؟ بنده منتظر اجازه‌ بین‌المللی برای نحوه‌ اداره‌ این کشور نمی‌مانم. منتظرم دستگاه‌های مسئول، وزارت ارشاد، دستگاه قضایی، دستگاه‌های امنیتی، کار خودشان را بکنند، ببینیم این کسانی که در بعضی از این مطبوعات، ایمان مردم را هدف گرفته‌اند، از جان مردم چه می‌خواهند.
اینها به انقلاب اهانت می‌کنند. رئیس‌جمهوری محترم در مرقد امام(ره) سخنرانی بسیار خوبی کردند که من بعد، از ایشان به خاطر آن سخنرانی تشکر کردم. اما در روزنامه به عنوان انتقاد می‌نویسند که رئیس‌جمهور متأسفانه در آن سخنرانی، باز همان لحن انقلابی را به خودش گرفت! لحن انقلابی شد یک نقطه‌ ضعف؟ این‌قدر اینها بی‌شرم‌اند! خاطرات جنگ،‌ یاد جنگ، یادگارهای جنگ، یادگارهای شهادت،‌ یادگارهای نجابت و عصمت در این کشور مردود واقع بشوند، به چیزهایی بپردازند که به خیال خودشان ایمان جوانان را هدف قرار بدهد،‌ یا آنها را به مسائل خاص جوانی سرگرم بکند؛ این نمی‌شود، این قابل قبول نیست.» ( روزنامه‌ رسالت، ۲۵/۶/۷۷)
آیت‌الله خامنه‌ای  در سخنرانی دیگری نیز نسبت به لزوم تفکیک آزادی و توطئه هشدار داد و گفت: «آن روزی که در این کشور استبداد حاکم بود و همه‌ی ارکان اداره‌ی امور مردم را فرا گرفته بود، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها اعتراض نکردند، رادیوهایشان هرگز علیه آن دیکتاتوری سخن نگفتند و رعایت حقوق بشر را نیز نادیده گرفتند و از خدا می‌خواستند که نظام مستبد شاهنشاهی باقی بماند. در آن زمان قلم به‌دستان مزدوری که اکنون سرو صدایشان از داخل و خارج به گوش می‌رسد، حتی کلمه‌ای حرف نزدند. اگر در کشور خفقان حاکم باشد آیا ممکن است افرادی بتوانند در مطبوعات رسمی کشور هرچه می‌خواهند بر طبق میل دشمن بنویسند و پخش کنند؟ آنها می‌خواهند دشمن را خوشحال کنند و اگر دل مردم خوبمان شکست، جوانان مأیوس شدند و خون این همه شهید پایمال شد، از نظر آنها مانعی ندارد.» (روزنامه‌ ایران، ۱۵/۹/۷۷)
خامنه ای عملکرد برخی مطبوعات را تحت عنوان زیر سوال بردن احکام دینی اعلام کرده و گفته بود:
«عوض بیست روزنامه، دویست روزنامه هم منتشر بشود،‌ طوری نیست. یک عده اگر توانایی داشته باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند لابد خواننده‌هایی هم پیدا خواهند کرد و مانعی هم ندارد. اما اگر قرار باشد روزنامه‌هایی که منتشر می‌شود با استفاده از کمک این مردم، علیه مصالح این مردم بنویسد آن هم به شکل دروغ و افترا نه اینکه عقیده‌ای دارد و می‌نویسد، بنا باشد بلندگوی رادیوی اسرائیل یا رادیوی آمریکا در این کشور بشود، این قابل قبول نیست. کسانی بیایند احکام و ضروریات اسلام را انکار کنند- مثلاً قصاص را منکر بشوند- این هم یک مقوله‌ دیگر است. نوع دیگری از ایجاد ناامنی است. البته من در این ایام سفر و اشتغالات آن نتوانستم به طور مسجل و دقیق به کنه این مطلب برسم، گفتم رسیدگی کنند. اگر کسی پیدا بشود که به انکار ضروریات دین که از جمله ضروریات دین، قطعاً قصاص اسلامی و شرعی است، تجاهر کند، این مرتد است و حکم مرتد هم در اسلام معلوم است» (روزنامه کیهان، 

No comments:

Post a Comment