Monday, 28 September 2015

به گزارش کمپین فعالین بلوچ دستکم 6 نفر بلوچ در زندان یزد اعدام شدند.



یک منبع مطلع در این زمینه گفت: تشییع جنازه شش نفر از دو خانواده که روز چهارشنبه (1 مهرماه) در یزد اعدام شدند در روز پنجشنبه همزمان با عید قربان در عیدگاه اهل سنت زاهدان برگزار شد.
این منبع افزود: این افراد سه برادر از یک خانواده و سه برادر دیگر از یک خانواده دیگر بوده ند از طائفه شه بخش. که بیش از 8 سال در زندان بوده اند.
یک منبع دیگر اسم یکی از این افراد را حاجی محمد نوتی زهی معروف به  حاجی عزیز اعلام کرد و گفت که پس از اینکه روز دوشنبه با خانواده خود ملاقات کرده اند صبح روز چهارشنبه اعدام شده اند.
این منابع از علت اعدام و اتهام این افراد اطلاعی نداشتند 
در صورت اطلاع جدید این خبر ممکن است کامل شود.

در اقدامی قابل تامل بیمارستان ایران، ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان به تعدادی از نوزادنی که در هنگام زایمان و یا اندکی پس از آن فوت کرده اند شناسنامه داده است.



به گزارش کمپین فعالین بلوچ یک منبع مطلع که خواست نامش فاش نشود با ارائه مدرک (شناسنامه صادر شده) در بیمارستان ایران ایرانشهر برای نوزادش که در ساعات اولیه پس از تولد فوت کرده گفت: یک ماه قبل از زایمان در زاهدان سنوگرافی گرفتیم و هنوز عکس سنوگرافی را داریم که دکتر گفت: "جنین در شکم کامل سالم است" اما وقت زایمان در بیمارستان ایرانشهر در اثر فشاری که به سر و گردن نوزاد وارد کرده بودند چند ساعت پس از زایمان فوت کرد.
وی افزود: "من به شدت اعتراض کردم و به رئیس بیمارستان مراجعه کردم اما رئیس بیمارستان گفت: مقصر پرستاران هستند و اگر تو شکایت کنی پرستار اخراج می شود و هیچ سودی برای تو ندارد. و ما برای تو شناسنامه نوزاد را صادر می کنیم تا بتوانی از آن برای گرفتن یارانه و .... استفاده کنی و این برای تو بهتر است."
نوزادی که در بیمارستان ایرانشهر متولد شد و ساعاتی بعد فوت کرد
این منبع ادامه داد: من از سخنان رئیس بیمارستان قانع نشدم و در اعتراض گفتم که این بیمارستان نیست ، کشتارگاه است به همین خاطر قسمت حراست بیمارستان مرا خواست و تهدید کرد که "برای تو مشکل ایجاد خواهد شد و تو نمی توانی به راحتی بیرون تردد کنی" و در نهایت مجبورم کردند که به گرفتن شناسنامه رضایت داده و سکوت کنم.
وی افزود: من چند خانواده دیگر که یکی از طائفه نارویی است می شناسم که نوزادانشان همینطور مرده اند اما به آنها هم شناسنامه داده اند.
این منبع در مورد دلیل ارائه شناسنامه برای برخی از نوزادانی که از دنیا می روند گفت: "این شناسنامه ها را می دهند که آمار مرگ و میر کودکان را کم اعلام کنند در حالی که آمار مرگ و میر مادران ونوزادان بسیار بالاتر از چیزی است که اعلام می شود."
لازم به ذکر است که استان سیستان و بلوچستان بالاترین آمار مرگ و میر مادران و فرزندان در کل کشور را دارد به طوری که بنابر آمارهای رسمی ارائه شده توسط ارگان های دولتی تعداد مرگ و میر مادران و نوزادان، سه برابر میانگین کشوری است و بیشتر این مرگ و میرها در بیمارستان اتفاق می افتند. مراجعه شود/کلیک
پس از ارائه این آمارها و انتقادهای ایجاد شده در این زمینه تعدادی از مسئولان از اجرای طرح سلامت و کم شدن مرگ و میرها خبر دادند.
خبرگزاری فارس مرداد ماه امسال در گزارشی به نقل از ایرج ضاربان رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر از کم شدن مرگ و میر مادران خبر داد و گفت: "یکی از دستاوردهای خوب در حوزه بهداشت و درمان در شهرستان ایرانشهر کاهش چشمگیر میزان مرگ و میر مادران در سال‌های اخیر است به طوریکه تعداد مرگ و میر مادران باردار از 19 نفر از سال 92 به 10 نفر در سال 93 رسیده است."
این خبرگزاری از ارائه آمار مرگ و میر کودکان خود داری کرده است اما سایت وابسته به طائفه گرگیج که چند خبر از به گفته این وبسایت "اقدامات مناسب" دکتر ضاربان منتشر کرده در یکی از این خبرهای خود مرگ میر مادران پس ازاولین سال استقلال علوم پزشکی ایرانشهر را با 45 درصد کاهش عنوان کرده و مرگ و میر نوزادان را از ابتدای سال 93 تا آذر ماه یعنی در مدت 9 ماه فقط 3 مرگ عنوان کرده است. گزارشی که از دید فعالان مدنی به دور از واقعیت است.

آمار مرگ و میر یکی از نگرانی های مردم در استان سیستان و بلوچستان است که در حوزه های متعدد آمار بالای آن به چشم می خورد که یکی از نگران کننده ترین آنها در حوزه سلامت و بیمارستان هاست که در این میان "صدور شناسنانه" برای نوزادی که مرده است این نگرانی را نسبت به وجود "پنهانکاری"  و پاسخگو نبودن مسئولان مربوطه بیشتر می کند.

Sunday, 20 September 2015

khalid mir


هفته پیش بسیاری از مقامات عالیرتبه  کشوری و لشکری از جمله محمدرضا نعمت زاده وزیر فعلی صنعت، معدن و تجارت و رییس سابق ستاد انتخابات حسن روحانی و حامی مالی کارزار انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، اکبر ترکان مشاور عالی رئیس جمهور و دبیر شورای هماهنگی مناطق آزادبه بندر چابهار (زادگاه نگارنده) سرازیر شدند تا
پروژه های بزرگ دولتی و بخش خصوصی از جمله پروژه پتروشیمی مکران، پروژه فولاد مکران، مجتمع آب نیروی مکران، راه آهن و غیره را افتتاح کنند. دولت روحانی تبلیغات وسیعی را تحت ادعای دگرگون کردن چهره فقر در بلوچستان از طریق سرمایه گزاری و انجام  به اصطلاح پروژه های بزرگ ملی بخصوص در منطقه تجاری آزاد چابهار براه انداخته است. اما با اندکی کنکاش و تفحص در واقعیت های پشت پرده این پروژه های عظیم به این حقیقت تلخ پی می بریم که این نوع پروژه ها نه تنها هیچ ربطی به بهبود اوضاع مردم بلوچ و اقتصاد بومی ندارند، بلکه رانت خواران حرفه ای غیر بومی  وابسته به نظام صدها شرکت خصوصی مقاطعه کار، شرکت های اجرایی ثانوی، و پیمانکاران اصلی و فرعی در تهران و چابهار به ثبت رسانده اند. این شرکت ها برنده اصلی مناقصه ها و مزایده ها و قراردادهای دولتی می باشند. دریغا که آنچه در چابهار صورت می گیرد بنام ما و به کام آنهاست.
یکی از این مقامات محمدرضا نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت بود که با بوق و کرنای فراوان به نمایندگی از دولت تدبیر و امید این پروژه ها را افتتاح کرد. این وزیر تریلیاردر صاحب ٣٣ شرکت خصوصی می باشد که مقاطعه کار بسیاری از پروژه های دولتی هستند. حسین طلا، نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس اعلام کرده بود که "تصدی نعمت‌زاده بر ۳۳ شرکت خصوصی با قاموس نظام اسلامی همخوانی ندارد." اگرچه خود نعمت زاده در گزارش دیوان محاسبات تصدی خود به  بیش از ۱۸ شرکت خصوصی را تایید کرده است. بسیاری از این شرکت های خصوصی وزیر دولت در پروژه های مختلف پیمانکار یا شریک اصلی دولت در چابهار هستند. از جمله شرکت توسعه نگین مکران در چابهار، شرکت آب نیروی مکران منطقه آزاد چابهار، شرکت انبار و پایانه های توسعه نگین مکران، شرکت آروما شیمی مکران منطقه آزاد چابهار، شرکت توسعه پتروشیمیایی ساحل دریا، شرکت پلیمری پویاجم و غیره. نقش شرکت های محمدرضا نعمت زاده در رابطه با رانتخواری تجارت با امارات و ترکیه بارها در مجلس مورد انتقاد نمایندگان قرار گرفته. اما آنچه که قابل تامل است نقش وی بعنوان نماینده دولت و مجری و افتتاح کننده پروژه هایی در چابهار است که شرکت های خصوصی ایشان مستقیما ذی نفع آن پروژه ها می باشند. برخلاف قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل، وزیر محترم مناصب و شغل های متعددی دارد.  براساس ‌تبصره ۴ ماده واحده قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل، تصدی هر نوع شغل دولتی دیگر در موسساتی که تمام یا قسمتی از سرمایه آن متعلق به دولت و یا موسسات عمومی است و نمایندگی مجلس شورای اسلامی، وکالت دادگستری، مشاوره حقوقی و ریاست و مدیریت عامل یا عضویت در هیات مدیره انواع شرکت‌های خصوصی جز‌ شرکت‌های تعاونی ادارات و موسسات برای کارکنان دولت ممنوع است. اکبر ترکان در آيين کلنگ زني آغاز ساخت شهرک پتروشیمی مکران در چابهار در جواب منتقدین و پرسشگران گفته بود " برخي هنوز درک درستي ندارند و استدعا داريم ديدگاه خودشان را اصلاح کنند". در پی اعتراض نمایندگان و تفحص دیوان محاسبات کشور وزیر دولت تدبیر و امید ناچار شد سمت ریاست هئیت مدیره بسیاری از این شرکتها  را به دختران خود شبنم نعمت زاده و زینب نعمت زاده، محمد محبعلی (داماد) و سحر نعمت زاده (مقیم امارات) و بقیه اقوام وخویشان خود واگذار کند. دختر و داماد وی مافیای شناخته شده واردات دارو به کشور هستند.
تاریخچه طولانی رانت خواری ویژه شرکت های آقای وزیر و خانواده وی در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است و به دولت های خاتمی، احمدی نژاد و روحانی محدود نمی شود. اما آنچه که قابل تامل است تحمل فعالیت های اقتصادی و تجاری گسترده و رانت ـ محوری نعمت زاده در دولت تدبیر و امید است، اگرچه وی حامی مالی اصلی کارزار انتخاباتی حسن روحانی بود که نوعی مدیون بودن و "الزام اخلاقی" را بوجود آورده است. منابع و سایت های مختلف مدارک فراوانی را در این مورد منتشر کرده اند. مضحک ترین اما در حین حال تلخ ترین نمونه آن ابلاغیه ای  است که حسین اسفهبدی (معاون نعمت زاده) خطاب به محمد محبعلی (داماد معروف نعمت زاده) صادر می کند و به موجب آن مسئولیت طرح توسعه، بهسازی و نوسازی سالنها و ساختمانهای جانبی و سایت نمایشگاه بین المللی ج.ا. ایران را به داماد رئیس خودش واگزار می کند. این نوع رانت های خانواده سالاری تریلیاردی فقط در جمهوری اسلامی یعنی حکونت مستضعفین امکان پذیر است و بس!
و اما هجوم بسوی چابهار برای چیست؟ در طی ٨ سال دولت احمدی نژاد بزرگترین طرح های توسعه در بلوچستان به پروژه های امنیتی نظیر زیرساخت بسیج عشایری، دیوارکشی مرز و پایگاه های مختلف نظامی محدود می شدند. اما بعد از چشم اندار مثبت حل مسئله هسته ای و تنش های احتمالی در خلیج فارس، چابهار را نقطه ای دور و امن از منظر استراتژیک قلمداد کرده و در کنار توسعه پایگاه های دریایی سپاه به توسعه اسکله چابهار بعنوان گذرگاه ترانزیتی محموله ها پرداختند.  کمتر از ٣ درصد کارمندان و مسئولین سازمان بنادر و کشتیرانی چابهار (اداره کل بنادر و دریانوردی) بومی هستند.  اکثر کارگران حفاری تونل راه آهن در چابهار غیر بومی هستند. کمتر از ١ درصد از مدیران ارشد در مجتمع های مختلف در چابهار بومی هستند. کمتر از ١ درصد دست اندرکاران پروژه های مختلف صنعتی ـ تجاری در چابهار شرکت های بومی هستند. در نتیجه برای همه اظهر من الشمس است که این پروژه های کلان هیچ ارتباطی به توسعه اجتماعی و اقتصادی بلوچستان و یا اقتصاد بومی آن ندارند. حتی نمایندگان ولایتمدار مجلس به شکاف بسیارعمیق شاخص‌های توسعه سیستان و بلوچستان با استانداردهای کشوری اعتراف می کنند. نرخ بیسوادی و محرومیت از تحصیل در چابهار بالاترین در سطح کشور است. علیرغم رای بالای ٨٠ درصدی مردم بلوچ به حسن روحانی، دولت ایشان از احداث چند مدرسه و استخدام چند معلم در چابهار عاجز مانده است. اما از سوی دیگر با تبلیغات گوش کر کن نوید توسعه منطقه ای را می دهد که سهم آن برای مردم بومی منفی و زیر صفر است. زیرا تورم و گرانی زمین در چابهار که با تهران قابل مقایسه است باعث شده است تا مردم بومی در منجلاب آسیب های اجتماعی، اعتیاد و فقر و بیسوادی و زاغه نشینی گرفتار آیند. در حالیکه غیر بومی ها با استفاده از رانت های دولتی صاحب زمین و ملک شده اند.
در بلوچستان بیش از نیم میلیون نفر بیسواد هستند. در چابهار قریب به ٤٨ هزار کودک از تحصیل محروم هستند. چابهار از آب شیرین محروم است.  همه زاغهنشینانحاشیهنشینو کپرنشینان در چابهار بلوچ هستند. همه غیربومی ها صاحب بهترین منازل و مالک مرغوبترین  زمین های چابهار هستند. در آنسوی ویلاهای شیک مشرف به دریا که اکثرا متعلق به غیربومیان هستند، زاغه های فقرا و کپرهای پلاسیده هزاران خانواده بلوچ عمق عمیق فاصله طبقاتی را به نمایش می گزارند. برای فرزندان چابهاری که نسل اندر نسل در چابهار بدنیا آمده اند اینده روشنی را نمی توان متصور شد.  در چنین شرایطی رانت خواران حکومتی با ولع ای پایان ناپذیر بسوی چابهار هجوم آورده اند. و علیرغم اندوختن سرمایه های افسانه ای ذره ای اعتناء و یا رحم و مروت برای مردم فقیر بومی ندارند. حقیقتا حیرت آور است که صدها شرکت برای فعالیت اقتصادی در سازمان منطقه آزاد چابهار و تهران توسط رانت خواران غیر بومی ثبت شده است تا مردم فقیر محلی کاملا به حاشیه رانده شوند. اکنون اینگونه به نظر می رسد که محمدرضا نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت دولت تدبیر و امید  و خانوا ده وی که معرف حضور اکثر ایرانیان هستند، سردسته "جستجوگران" طلا  در چابهار هستند. چابهاری که برای نعمت زاده ها منبع نعمت و برای مردم بومی مایع موجب فقر و ذلت است. تا آنجایی که به رانت خواری در روز روشن مربوط می شود، باید پرسید براستی تفاوت اساسی بین دولت تدبیر و امید و دولت احمدی نژاد چیست؟

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان – لندن
شهریور ١٣٩٤

ﺍﺳﻼﻣﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺑﯿﻔﺘﺪ!
ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﮐﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﻼﯼ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺻﻔﺖ
ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﻪ ﺟﻬﻞ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺗﺎﻭﯾﺾ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺮ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﯼ
ﺍﯾﻦ ﻗﻤﺎﺵ ﮐﻪ ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺟﻬﻞ ﻣﻼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻼ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻧﺘﺎﺑﯿﺪ ﻭ ﺩﮐﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻄﺮ ﺩﯾﺪ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﮐﺬﺍﯾﺸﺶ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ..
ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺳﻮﺧﺖ ..
ﺍﺗﺶ ﮔﺮﻓﺖ ..
ﺍﻭﺭﺍ ﺍﺗﺶ ﺯﺩﻧﺪ ﺩﯾﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﺱ ﺩﯾﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺗﺶ ﺯﺩﻥ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﻧﻪ
ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ
ﺷﺮﻑ ﻭ ﻏﯿﺮﺕ ﺭﺍ
ﺭﺣﻤﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺍﺗﺶ ﮐﺸﯿﺮﻧﺪ.
ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﻄﻔﯽ(ﺹ ) ﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﮐﻪ
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺖ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ..
ﺍﻣﺎ 14 ﻗﺮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺗﯽ ﺩﮐﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻬﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﻧﻖ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ
ﻗﺎﺗﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ..
ﺭﻭﺡ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺷﺎﺩ ..
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﯿﺮ ﮐﻨﺪ!
ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻨﯿﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ،ﺳﻦ ﻭ
ﻇﺎﻫﺮﺷﺎﻥ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﺯﻧﯽ 15 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻫﻮﺱ ﺑﺎﺯﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﻋﺒﻮﺙ!
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻧﻘﻄﻪ ﻋﻄﻔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ!
ﮔﺎﻫﯽ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﺒﻮﺩﻧﺪ .. ﻭ ﮔﻠﻮﯾﯽ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺑﻐﺾ ..
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ
ﻣﺪﺭﺳﻪ ..
ﺣﻮﺍ!!!!
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭼﻪ ﺗﺎﻭﺍﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺟﺴﺎﺭﺗﺖ ﻭ ﻋﺮﻭﺟﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ...
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮﯾﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ..
( ﺳﻌﯿﺪﻩ ﺧﺎﺷﯽ )

saeed khashi


منظورم جمعیتی از بلوچهاییست که شناسنامه ندارند.
کسانی که هیچ حقی به عنوان یک ایرانی برایشان تعریف نشده است.
جمعیتی که دارند تاوان گناه بی توجهی و هزاران مشکل پدران و مادرانشان را می دهند.
حالا نسل جدید آنها با مشکلات فراوانی روبروست.
اجازه گذر از مرز زاهدان به شهری دیگر هم ندارند.
لباس بلوچیشان و گاهی محاسن پیرمرد سالخورده ای هم مزید بر علت می شود که در ایستگاه های پلیس راه با بدترین رفتار مواجه شوند.فرستادنشان به اردوگاه های اتباع بیگانه کابوسیست که جوانانشان شبانه روز با آن درگیرند.
بیمار که بشوند توانایی هزینه های هنگفت درمانگاه ها را ندارند.
بیمه شان خداست ،خدایی که گمان می کنند اوهم به آنها پشت کرده است.
کارهای سختی را باید تجربه کنند.دخترکان کم سن و سالی که در خانه های مردم با کمترین حقوق کلفتی می کنند.
و هر تعرضی هم به آنها شود موجبات سستی ستون عدالت ایران نخواهد شد.
چون در هیچ آماری نیستند.
گاهی مردی به سن پدرشان مردشان می شود آنهم با ضمانتی شرعی و عرفی بر روی کاغذی وارفته!!!
کاغذی که هر زمان که مرد بخواهد با کمک عاقد لغوش می کند .
هیچ حق قانونی جانب دختر را نمی گیرد.
مرد جوان این خانواده ها هم با عشق و علاقه اش به درس باید در رویاهایش کنار بیاید .
اجازه تحصیل ندارند.
مسیر استانداری و فرمانداری و دادگستری و نیروی انتظامی را هم چشم بسته از بر هستند.
از بس رفته اند و به آنچه حقشان است نرسیده اند.
بلوچهای مظلومی که نسل جوان این جمعیت به ویژه در زاهدان با افسردگی سرخوردگی و یاس درگیرند.
آنها آخر دنیا را در ابتدای جوانیشان دیده اند.
هر چقدر از امید برایشان بگویی
سودی ندارد...
انها حقشان را می خواهند
حقی که هیچ کس بفکرش نیست.
خواهان عدالتند
عدالتی که در قهقرای خودکامگی دارند نمادی می شود مصنوعی .
نمادی که دهن کجی تلخی به کسانی می کند که در این سرزمین غیر خودی خوانده شده اند...
(سعیده خاشی)

Friday, 18 September 2015

khalid mir


محرومیت در بلوچستان، تاملات و توجهات

 

نوشته شده توسط  جمعه, 27 شهریور 1394 15:37

حبیب الله سربازی
اگر هم اکنون نقشه ایران را جلوی روی خود گذاشته و با بررسی آمارهای موجود رسمی و غیر رسمی و تدقیق نظر در کلیه شاخصه های توسعه ایی و حقوقی بخواهید محروم ترین مناطق و بخش های کشور ایران را بیابید مطمئنا چند منطقه در صدر لیست محروم ترین مناطق کشور برای شما واضح و مبرهن می شوند؛ سیستان و بلوچستان (خصوصا جنوب آن)، جنوب کرمان، و مناطق شرقی و جنوب شرقی استان هرمزگان.

پر و واضح است که این سه بخش همه مناطق محروم ایران نیستند، مثلا خوزستان و بخش های از کردستان و کهگیلویه.... نیز از محرومیت های زیادی رنج می برند اما اگر واقع گرا باشیم و با نگاه وسیع و بدور از پیش داوری بنگریم شاخصه های محرومیت و رنج در این سه منطقه در سه استان سیستان و بلوچستان جنوب کرمان و شرق هرمزگان بیداد می کنند و به مراتب بیشتر از دیگر استان ها و مناطق کشور هستند.
و اگر من بگویم که این مناطق یادشده محل تمرکز سکانی  قوم "بلوچ" است شاید اندکی تامل کنید و سعی کنید به سادگی نپذیرید ولی از واقعیت هیچ مفری نیست و این دقیقا همان مساله ای است که باید به آن توجه کرده و تامل کنیم. و علت آن را نیز جستجو کنیم.
بلوچ ها در منطقه ای به نام "بلوچستان" متمرکز هستند که در کنار آن بخش های از هرمزگان و کرمان و ... نیز بلوچ نشین هستند که زمانی بخشی از بلوچستان بودند و بعدا به استان های همجوار افزوده شدند، دایره بلوچستان محدود به جغرافیای ایران نمی شود و خارج از جغرافیای ایران در کشور پاکستان نیز همین اسم (بلوچستان) به عنوان یک ایالت بزرگ که قریب به نصف خاک پاکستان را در بر می گیرد وجود دارد و همین داستان "محرومیت" حتی در مقیاسی شدیدتر در آنجا نیز به چشم می خورد.
این محرومیت در حالی در بلوچستان بیداد می کند که این منطقه دارای پتانسیل های بسیار بالایی برای توسعه و پیشرفت است از صدها کیلومتر مرزهای مشترک آبی و زمینی گرفته  تا معادن و ذخایر گاز و ...اما نگاه امنیتی قاصری در پس فکر مسئولان حاکمیت همواره وجود داشته که اجازه توسعه و پیشرفت را به هر دلیل و بهانه ای نداده است.
این "محرومیت" که به ظاهر خیلی در گفتار تلفظش آسان و راحت است و با سرعت نیز از مفکوره انسان رد می شود اما در واقع الامر مرارت و تلخی و دنیایی از فشار و ناراحتی را برای مردمی که از طبیعی ترین حقوق خود جا گذاشته شده اند به همراه دارد.
این محرومیت یعنی؛ کودکی که نمی تواند ردای "دانش" به تن کند و سالها از عمرش می گذرد و همچنان نتوانسته در ابتدایی ترین کلاس مدرسه ثبت نام کند و یا دانش آموزشی که بخاطر کمبود امکانات آموزشی ، کمبود حمایت و در نهایت فقر مجبور است در راهنمایی و دبیرستان درسش را ترک کند، دانش آموزشی که هیچ گاه دیپلم نمی گیرد.
این محرومیت یعنی؛ مادری که برای دیدن اولین خنده پس از گریه بعد از تولد جنینش لحظه شماری می کند بخاطر نبود امکانات و کمبود ها جان خود یا کودکش را از دست داده و به عزا می نشند و دیگران گریه می کنند.
این محرومیت یعنی؛ قد کوتاه، رخساره زرد و چشمان کمسو و چهره رنگ پریده دخترکی با چند نوع بیماری که از بابت نبود آب شرب و سو تغذیه و ضعف بهداشت، هر نوع خطری جانش را تهدید می کند.
این محرومیت یعنی، سکته مادر داغ دیده ای که از غم به دار آویخته شدن فرزندش به اتهامی که نه برایش حق گرفتن وکیل داشت و نه مدافعی که صدایش را به شما خواننده این عریضه برساند، دنیا را با هزار بدبختی دیگر به سر برده باشد.
این محرومیت یعنی، شیون های خواهر و پدری که جوان برومند خانواده اش همسرش، فرزندش، برادرش را در تیراندازی مستقیم ماموران انتظامی و امنیتی آنهم صرفا بنابر ظن و خیال خود، به اتهامی که به اثبات نمی رسد در روز روشن کشته باشند و تو خواننده این سطور وقتی از گوشه کنار می شنوی بدون تحقیق صرفا ممکن است بگوی: "هیچ ماموری بدون جرم به کسی شلیک نمیکند" غافل از اینکه در این "محرومیت سرا" داستان بسیار متفاوت تر از مرکز کشور است و داد مردم دادگری ندارد.
این محرومیت یعنی؛ بیکاری ، فقر، نبود اشتغال، بازداشت، بازجویی، ممنوعیت از تدریس زبان مادری ، تعطیلی و پلمپ کسب و کار برای فشار آوردن جهت همکاری با نیروهای امنیتی.
این محرومیت یعنی؛ عدم اعطای مجوز برای نشریه ای و رسانه ای که حتی در چهارچوب قانون بتواند حقوق بنیادین خود را بیان کند، این یعنی حتی شبکه استانی ، که تو را نادیده بگیرد.
این محرومیت یعنی؛ افزایش پاسگاه ها، افزایش، پایگاه ها نظامی، افزایش نیروهای انتظامی و امنیتی، یعنی هر چه بیشتر پلیسی شدن فضا و افزایش ایست و بازرسی ها.
این محرومیت یعنی، افزایش سرقت، راهزنی، جیب بری، قتل، درگیری های خشونت بار طائفه ای.
این محرومیت یعنی؛ کنترل روز افزون مساجد، مدارس دینی، مکاتب آموزش قرآن در قالب طرح های ساماندهی که حق اختیار عزل و نصب و حق انتخاب مدرس و محصل و تحصیل درست را از خود مردم بومی بلوچ بگیرد و به حاکمیت بسپارد.
این محرومیت یعنی؛ ایرانیان فاقدین شناسنامه افرادی بدون هیچ گونه مزایایی دولتی از بیمه گرفته تا حق آموزش و کار.
این محرومیت یعنی؛ پائین ترین درصد امید به زندگی.
این محرومیت یعنی؛ تلاش های مبلغانی منسجم و بودجه هایی در رساتای فعالیت های فرقه گرایانه برای تغییر مذهب مردمی که از فقر و ناداری رنج می برند.
این محرومیت یعنی؛ تبلیغات های مسموم رسانه های دولتی و داخلی و امنیتی و القای تصویر زشت و نا درست از مردم بلوچ در واژه های  چون "تروریست" "وهابی" " جدایی طلب" ساخت فیلم هایی با مضامین یاد شده و تکدیر چهره واقعی مردم رنجیده. متاسفانه طی سه دهه اخیر، بیشترین سهم اخبار مسموم و یک جانبه سیستان و بلوچستان به سراسر کشور از طریق رسانه ملی به دلیل وسعت پوشش قابلیت نفوذ و دارا بودن مخاطب عام و همچنین خبرگزاری های رسمی و نشریات با ویژگی مخاطب خاص، بوده است.
و از همه بدتر این محرومیت یعنی؛ عدم توجه اپوزیسیون به "این منطقه محروم" به "بلوچها" به "گروه های اتنیکی" به عنوان یک انسان، به عنوان یک فعال حقوق بشر، به عنوان یک فعال رسانه، به عنوان یک روزنامه نگار، به عنوان یک ناظر، به عنوان فردی از "اپوزیسیون" به عنوان یک عالم، به عنوان یک واعظ ، به عنوان یک معلم، به عنوان یک مدیر به عنوان یک مسئول...
 
پس وقتی واژه "محرومیت" را می شنویم باید به دنیایی از فشارها که در نتیجه این محرومیت ممکن است بر مردم یک منطقه وارد شده باشد نیز توجه کنیم و سر سری از کنار آن رد نشویم.
به عقیده من بلوچها در این گیر و دار فشارها و ناملایمات و محرومیت ها بخاطر نوعی "یاس و نا امیدی" که در نتیجه وضعیت امنیتی بر آنها طاری شده، تلاش کرده اند که خود را به نحوی با شرایط سخت وفق داده و سقف انتظارات و خواسته هایشان را نیز بسیار پائین آورده و جور و فشار را "تحمل" کنند و این داستان زمانی برای من بیش از پیش مبرهن شد که با پدری که فرزندش بدون دلیل قانونی و محکمه پسند توسط مامور نیروی انتظامی کشته شده و حتی پس از کشتن جسد را در همان محل رها کرده و محل را ترک کرده بود، به او گفتم: باید موضوع را پیگیری کنید، ایا شکایت کرده اید؟ در جواب گفت: من فقط پیش خدا شکایت می کنم کار دیگری از دستم بر نمی اید. گر چه بارها در گفتگو با قربانیان این موضوع را شنیده بودم ولی در آن صدا به خوبی می توانستم نامیدی و یاس را بخوانم. و این همان مشکل ماست. مشکل "ضعف جامعه مدنی" مشکل یاس و نا امیدی از حل مشکلات از طریق پیگیری های رسانه ای و مدنی، مشکل درک نکردن این واقعیت که می توان برخی از این فشارها را با "ایجاد فشار متقابل از طریق هیاهوهای حق طلبانه رسانه ای و مدنی" حل کرد.
از این گذشته اما من سخت ترین و جانکاه ترین بخش این محرومیت را درآنجا دیده ام که کسی توانایی هایی هر چند کم برای برداشتن حتی بخش کوچکی از این محرومیت را داشته باشد اما بخاطر تاثری که از تبلیغات های مسموم حاکمیت ایران داشته قدمی برای همکاری و کمک و در نهایت رفع این مشکلات بر ندارد. روی سخنم فقط با مردم بومی نیست، با وجدان های بیدار است! با هر فرد بیدار و آگاهی از هر جای ایران زمین که باشد است.
 شما اگر با پسوند و پیشوند فردی خارج از دایره حاکمیت ایران هستید و در این راه با ما همکاری نکنید و اگر سوالی دارید برای رفع آن تلاش نکنید و صرفا با پیشداوری به مردم بلوچ بنگرید، بدانید که در برابر وجدان خود برای حق کشی ها به اندازه خود حاکمیت مسئولید.
حبیب الله سربازی
26 شهریور 1394
 

شکاف عمیق شاخص‌های توسعه سیستان و بلوچستان با استانداردهای کشوری

 

نوشته شده توسط  پنج شنبه, 26 شهریور 1394 14:35

 نماینده مردم خاش،کورین، میرجاوه و نصرت آباد در مجلس شورای اسلامی گفت: شکاف عمیقی میان سیستان و بلوچستان با استانداردهای کشوری از جمله پایتخت علی رغم کارهای انجام شده برقرار است.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از مهر، حمیدرضا پشنگ ریگی اظهار داشت: نتیجه سرشماری سال ۹۰ حاکی از نرخ بالای بیکاری در استان سیستان و بلوچستان دارد، ۵۱ درصد جمعیت استان روستائی است و درآمد استان ۲۳۰ میلیارد یعنی کمتر از یک درصد تولید ناخالص ملی است.
وی با انتقاد از اینکه دو سوم جمیعیت استان از آب شرب محروم هستند، گفت: استان سیستان و بلوچستان ۵۷۰ میلیارد بدهی در بخش آب و راه دارد، همچنین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر بازمانده از تحصیل در استان وجود دارند، این در حالی است که متوسط فاصله مدارس روستایی ۳۰ کیلومتر و یک سوم کلاس های درس در فضاهای غیر استاندارد برگزار می شود.
این نماینده مجلس با بیان اینکه بر اساس بودجه خانوار سال ۹۱، ۷۰ درصد خانوارها در استان برای هر فرزند دانش آموز مخارج آموزشی زیر هزار تومان در ماه توان دارند، گفت: ۱۸ درصد کودکان و نوجوانان ۶ تا ۱۸ ساله بازمانده از تحصیل بوده و توان حضور در کلاس های درس ندارند، از این رو باید دولت برنامه ریزی فقرزدایی آموزش کودکان و نوجوانان را مورد توجه قرار دهد.
ریگی با اشاره به شرایط خاص سیستان و بلوچستان یادآور شد: نهیب ناامنی در این استان با مدرسه سازی، توسعه آموزش و پرورش و جایگزینی شعار «توانا بود هر که دانا بود» خاموش خواهد شد.
وی گفت: در حقیقت قدرت غالب قدرت دانش است نه قدرت اسلحه و عقب ماندگی استان حاصل تبعیض، فراموش شدگی و در حاشیه قرار گرفتن مردم استان از فرایندهای تصمیم گیری و مشارکت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است.
وی گفت: باید رفتارها به گونه ای باشد که بر مشارکت پذیری مردم در رویداد ها و مسائل استان نقش بدهد.

رسانه ها در معرفی ظرفیت های استان پیشگام باشند

عضو مجمع نمایندگان سیستان و بلوچستان تاکید کرد: بسیاری از فرصت‌های اقتصادی می‌تواند با تفویض اختیار به استان‌ها عملیاتی شود اما متاسفانه از ظرفیت‌های اقتصادی این استان به هیچ وجه استفاده کارآمد نمی‌شود و این درحالی است که برخی رسانه‌ها با کم لطفی سعی می کنند استان سیستان و بلوچستان را ناامن جلوه دهند.
وی با بیان اینکه استان سیستان بلوچستان درزمینه امنیت هیچ گونه مشکلی ندارد، یادآورشد : متاسفانه برخی از حوادثی که می تواند در هرنقطه کشور اتفاق بیفتد در این استان بزرگ نمایی می‌شود و این نگاه به هیچ وجه عادلانه  نیست.
پشنگ با اشاره به لزوم نگاه‌ملی به ظرفیت‌های اقتصادی، ادامه داد: ناامن جلوه‌دادن استان موجب می‌شود بسیاری از فرصت‌های اقتصادی استان‌ها از بین برود.



فرماندار سیب و سوران گفت:

۱۸۶۰ بازمانده از تحصیل در سیب و سوران شناسائی شد ویژگی

نوشته شده توسط  پنج شنبه, 26 شهریور 1394 14:56

با تلاش های صورت گرفته بخش آموزشی و تعامل بسیار خوب مردم و معتمدان محلی تعداد یک هزار و ۸۶۰ نفر از بازماندگان از تحصیل در این منطقه شناسائی شدند.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از مهر، عبدالصمد عیسی زاده روز چهارشنبه در شورای آموزش و پرورش این شهرستان اظهار داشت: شناسایی و بهبود وضعیت کودکان بازمانده ازتحصیل یکی از اولویت های اصلی این نهاد است که به جدیت کامل با محوریت نهادهای مربوطه از جمله آموزش و پرورش در حال پیگیری است.
وی افزود: کودکان آسیب پذیرترین قشر درصحنه های مختلف در دگرگونی دولت ها و جوامع هستند چراکه اولین قربانی مهاجرت ها، درگیری ها، بحران ها و شرایط سخت کودکان هستند که اگر این روند کنترل نشود، آینده با آسیب جدی روبرو خواهد شد.
فرماندار سیب و سوران خاطرنشان کرد: باید زمینه رشد اقتصادی و فکری در کودکان به وجود آید، از لذت های کودکان و شادی و تحصیل برخورداری شوند تا در آینده بهترین باشند.
عیسی زاده افزود: ادعا نداریم که بهترین هستیم نواقصی هم داریم، جامعه ما نیز مثل جوامع دیگری اثرات بدی بر کودکان دارد، اما تمام تلاش این است که این موضوع را به حداقل برسانیم.
وی افزود: تامین امکانات، تجهیزات و نیازهای آموزشی برای تحصیل فرزندان خانواده های محروم و بی بضاعت، کمک به رفع موانع پیش رو، شناسایی مشکلات اقتصادی خانوارها و تلاش برای مشارکت دادن خیران در امور آموزشی دغدغه مهم دولت در سالجاری است.
فرماندار سیب و سوران اظهار داشت: ریشه تمام مشکلات و ناهنجاری ها به فقر و بی سوادی بر می گردد لذا همگان باید تلاش کنیم این ضعف هر چه زودتر مرتفع شود.
وی گفت: اهمیت دادن به ساماندهی نیروی انسانی موضوع مهمی است که آموزش و پرورش باید بدون دغدغه به آن بپردازد.
عیسی زاده مشارکت دادن اقشار مردم و خانوارها را در موضوع آموزش به صورت جدی خواستار شد و گفت: این مساله باید به صورت یک فرهنگ عمومی در جامعه نمود پیدا کند.



خروج احمد رمضانی «الف. ر»، مرد ۷۰۰ میلیون دلاری از کشورنشر توسط:vatan 5 ساعت قبل دراسناد و افشاگری ها نظر بدهید 11 بازدید

corruption-poul-ekhtelas-dollar-fessad-300x180
روزنامه شرق: قرارداد ساخت راه‌آهن اترک – برکت پنجم ژانویه سال ۲۰۱۰ میان رؤسای جمهوری ایران و ترکمنستان به امضا رسید. رقم قرارداد ۷۰۰ میلیون دلار به صورت ۵۰ درصد برای هر طرف بود. در ایران این قرارداد توسط دولت احمدی‌نژاد به شرکت «پارس انرژی ایران» به مالکیت آقای «الف. ر» = “احمدرمضانی” تحویل داده شد. این فرد تاکنون بیش از ۲۲۰ میلیون دلار پول دریافت کرده و از طریق کشور ترکمنستان متواری شده است.
در ایران، فرد موردنظر یا‌‌ همان آقای «الف. ر» از کشور خارج شده و ردپایی از خود بر جای نگذاشته است؛ اما روایت ورود او به قرارداد ساخت راه‌آهن اترک – برکت شباهت‌های زیادی به پدیده بابک زنجانی دارد؛ بویژه اینکه به گفته قادرمرزی او نیز مانند بابک زنجانی پرونده‌های تخلف مالی متعددی داشته: «تا‌ جایی که می‌دانم این فرد مشابه بابک زنجانی پرونده‌های تخلف زیادی داشته و مسئولان هم بدون‌شک در جریان پرونده رانت‌خواری و فساد اقتصادی او بوده‌اند و معلوم نیست دلیل سپردن این پروژه به چنین فرد بدنام اقتصادی چه بوده؟ آیا افرادی در این معرفی و برون‌سپاری سودی کرده‌اند یا منافع دیگری در میان بوده؟ چطور از افراد و چهره‌های شناخته شده اقتصادی – با شرکت‌های ثبت‌شده و شناسنامه اقتصادی مشخص – در این پروژه و پروژه‌های مشخص استفاده نشد».
زدوبندهای پشت پرده در معرفی این فرد چه بود؟
منظور قادرمرزی مشخص است. او از اینکه چرا در دولت محمود احمدی‌نژاد مدام پروژه‌های نان و آبدار به برخی افراد بی‌نام و نشان اهدا شده، گله دارد و سؤالش این است که چه زدوبند و منافعی در پس تزریق این انسان‌های بی‌نام و نشان به ساختار اقتصادی کشور پنهان است. احداث راه‌آهن بین ایران، ترکمنستان و قزاقستان بعد از چند سال مذاکره طولانی میان ایران و ترکمنستان بالاخره پنج سال پیش کلید خورد. بنا بود طرح به شکل مشارکتی پیش رود، یعنی ۵۰ درصد کار – رقمی در حدود ۳۵۰ میلیون دلار – از طریق بانک توسعه اسلامی به دولت ترکمنستان وام اعطا شود. طرف ایرانی نیز بنا داشت ۵۰ درصد دیگر را به صورت وام به دولت ترکمنستان ارائه کند. در سال ۸۸ از سوی دولت ایران، ساخت پروژه بزرگ ملی و زیربنایی این راه‌آهن – بنا به دلایل نامعلوم – به شرکت پارس انرژی ایران به مالکیت آقای «الف. ر» تحویل داده شد.
آقای رانت‌خوار سال ۷۰ میهمان زندان اوین بود
رحیم زارع نیز در همین زمینه به «خانه ملت» خبر داده: «در سال‌های دهه ۱۳۷۰ آقای «الف – ر»، متهم شناخته‌شده و در زندان اوین بازداشت شده بود. دستگاه‌های ذی‌ربط تمامی اموال به‌دست‌آمده نامبرده را در ایران و نیز در چندین کشور خارجی به نفع بیت‌المال مصادره می‌کنند». او نیز سؤال مشابهی پیش‌روی مسئولان قرار می‌دهد، اینکه «این آقا پس از گذشت چندین سال سکونت درکشورهای اروپایی و با گذشته نامناسب، توسط چه کسانی و با چه دست‌های پیدا و پنهانی دوباره وارد عرصه اقتصادی ایران شده است».
زارع در عین حال از اینکه «چرا رئیس وقت دولت دهم، وزارت امور خارجه، سفیران ایران در ترکمنستان، وزارت راه و شهرسازی، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت امور اقتصادی و دارایی، بانک مرکزی ایران، بانک توسعه صادرات ایران و گمرک جمهوری اسلامی ایران از این فرد بدنام و رانت‌خوار حمایت کرده‌اند، گله دارد».
دشواری عقد قراردادهای بین‌المللی با آسیای میانه
قادرمرزی به اسناد خروج این فرد رانت‌خوار از کشور اشاره دارد و اینکه هنوز مستنداتی از محل اقامت او به دست نیامده است. او البته از نمایندگان و مسئولان وقت می‌پرسد که «چطور با وجود اطلاعات طبقه‌بندی‌شده از پیشینه تاریک این فرد، او به چنین تجارتی دست می‌یابد و بعد‌تر نیز بدون ممنوع‌الخروجی از کشور خارج می‌شود. هر فرد ایرانی می‌داند که دستگاه‌ها نظارتی در ایران به خوبی می‌توانند چنین افراد بدنامی را شناسایی کنند، بنابراین چه مسائلی در کار بوده که او نه ممنوع‌الخروج شده بود و نه شناسایی».
به گفته نماینده قروه و دهگلان، «بی‌تفاوتی مسئولان ایرانی در شرایطی اتفاق افتاده که مقام‌های ترکمنستان به‌موقع نسبت به شناسایی طرف‌های متخلف در آن کشور اقدام کرده و آن‌ها را دستگیر می‌کنند».
او خطای اصلی را خدشه وارد‌شدن به سرمایه معنوی بخش خصوصی می‌داند و اینکه «عقد هرگونه قرارداد بین‌المللی در آسیای میانه از این پس با دشواری‌های فراوانی مواجه خواهد شد و متأسفانه به دلیل ورود افراد بدنام چهره سیاهی از تجار ایرانی در ذهن کشورهای همسایه نقش بسته است. شاید همه آن‌ها ندانند در این سال‌ها در اقتصاد ایران چه گذشته و چه افراد رانتی به جای تاجر به قراردادهای کلان راه پیدا کرده‌اند».
به روایت قادرمرزی «مردی که سابقه اقتصادی و تجاری خاصی نداشته به‌یک‌باره سر از چنین قراردادی درآورده و می‌تواند همراهی تمام مقام‌های مسئول را جلب کند. آن هم تنها با یک شرکت صوری که ثبت آن در خارج از کشور انجام شده بود».
حالا سؤال‌های فراوانی پیش‌روی نمایندگان و افکار عمومی است. اینکه با گذشت بیش از دو سال از دولت محمود احمدی‌نژاد تا کی بناست یکی پس از دیگری ماجراهای تکراری تخلف‌های میلیارد دلاری و یورویی از صندوقچه اسرار بیرون بزند و نکته دیگر اینکه نقش نهادهای ناظر و بازرس در آن سال‌ها چه بوده و حالا تکلیف رسیدگی به خطای مسئولان وقت چه می‌شود؟ آن هم در شرایطی که شخص محمود احمدی‌نژاد تا اینجای کار حتی در یک جلسه از جلسه‌های دادگاه خود حاضر نشده است.
این نماینده مجلس در همین زمینه به نقش رئیس دفتر رئیس دولت‌دهم اشاره کرده و می‌گوید: «اسنادی از برخی سفارش‌ها و توصیه‌ها در معرفی فرد مورد نظر و تأیید او در دریافت مجوز ورود به پروژه ساخت راه‌آهن ایران – ترکمنستان به دست آمده است».
۲۲۰ میلیون دلار
رحیم زارع نیز در همین زمینه به خانه ملت خبر داده: «فرد مورد نظر پروژه را از دولت می‌گیرد و با سوءاستفاده از منابع مالی بانک توسعه اسلامی و با هدایت و حمایت‌های همه جانبه از سوی مقام‌های دولت گذشته و با دریافت امتیاز و تسهیلات بانکی و گمرکی در ‌‌نهایت این پروژه را به علت ناتوانی و با نیت کلاهبرداری نیمه تمام‌‌ رها می‌سازد. نامبرده تاکنون بالغ بر بیش از ۲۲۰ میلیون دلار پول دریافت کرده و از کشور ترکمنستان متواری می‌شود».
به گفته او «رئیس‌جمهور ترکمنستان بعد از سه سال انتظار جهت ساخت خط ریلی واگذار شده به آقای «الف – ر» و معرفی شدن او از سوی ایران، در ‌‌نهایت در تاریخ ۱۸ شهریور در هیأت وزیران تصمیم به لغو قرارداد با شرکت پارس انرژی ایران به مسئولیت این فرد گرفت و این پروژه اقتصادی را به علت تخلفات زیاد او از او لغو کرد».
نهادینه سازی فساد اقتصادی به سبک «بابک زنجانی»
آقای «الف. ر» پایان دوران تاریک هشت ساله دولت محمود احمدی‌نژاد نخواهد بود. چه بسا پرونده‌های دیگری که فردا روز رو شود و از رازهای مگوی دیگری روایت کند، اما هرچه باشد، رمز و راز ورود شبکه‌ای از افراد مشابه «بابک زنجانی» به اقتصاد ایران جای تأمل دارد. اغلبشان سال‌ها در ایران نبوده و بیزینس خارج از کشور داشته‌اند، مدتی می‌ه‌مان اوین بوده‌اند و انواع تخلف‌ها و بهره‌مندی از رانت‌ها را در پرونده دارند.
ماحصل تلاش مهرورزانه محمود احمدی‌نژاد و کابینه‌اش در دولت‌های نهم و دهم اقتصاد بیمار و لاعلاجی برای ایران شده که بیش از همه ظهور چهره‌های رانتی در آن بیداد می‌کرد. اینکه چرا در یک دولت مهرورز و عدالت‌محور به افراد با سابقه زندان و بازداشت اجازه ورود به پروژه‌های اقتصادی داده می‌شود، نکته‌ای است که بیش از هر چیز دیگری شخص احمدی‌نژاد دست‌کم در نامه‌های گویای خود باید پاسخگوی او باشد. ورود این چهره‌های رانتی چه نفعی برای توده‌های مردم داشته و هدف او و تیمش از دعوت این افراد به پروژه‌های اقتصادی چه بوده؟
از: ایران امروز
ادامه دارد ….

Thursday, 17 September 2015

روشنفکر باید با مردمش مبارزه کند نه با حکومتش »zane baloch

واقعیت نیز همین است. جامعه بلوچستان امروز مشکلات فراوانی دارد که اگر ما صد سال دیگر منتظر بمانیم از سوی دولت حل نمی شود چرا که مشکلاتی هستند که به خود ما، عقب ماندگی ها و دور ماندن مان از تحولات عصر ارتباطات باز می گردند. مشکلاتی نظیر تعصبات قومی و مذهبی، تنبلی و تن پروری برخی جوانان، فخر فروشی های قومی و قبیله ای، بی تفاوتی ثروتمندان نسبت به مشکلات جامعه ، عقب ماندگی های علمی، رواج گسترده فروش و مصرف مواد مخدر، ، ازدواج های تحمیلی و رعایت نکردن حقوق زنان، ، نداشتن فرهنگ کار و رقابت، از دست دادن فرصت های سیاسی در انتخاب نمایندگان شایسته در مجلس و شورا های شهر و روستا و بسیاری مسائل دیگر که خود زمینه ساز معضلات متعدد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امروز هستند و رفع آنان نه از طریق دولت و حاکمیت بلکه به دست روشنفکران جامعه امکان پذیر است.البته نمی توان منکر کم توجهی های دولتی وفراهم نکردن فرصتهای برابر برای پیشرفت این قوم شد به طوری که میتوان گفت دولت ها می توانند با برنامه ریزی و دادن امکانات و فرصت به روشنفکران و تحصیلکردگان به حل مشکلات جامعه و جبران عقب ماندگیها کمک کنند اما باید بدانیم که:
« کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من »
در پایان نیز به چند نکته بسنده کرده و خود و همفکرانم را به تفکر و تأمل بیشتر در رفتار و عملکرد و نقش اجتماعی مان دعوت می کنم. دوستان همگی باید بدانیم برای توسعه و گذر از عقب ماندگی ها باید تلاش کرده و از تنبلی و گذران بیهوده عمر دوری کنیم. به فکر ارتقای تحصیلی خود بوده وتا می توانیم به مطالعه پرداخته و افکار مثبت و روشهای ایجاد تحول را به دیگران انتقال دهیم. ابتدا در خود تحرک ایجاد کنیم و سپس با دادن انرژی مثبت به دیگران، جامعه را به حرکت درآوریم. با راه اندازی تشکل ها و سازمان های مردم نهاد در زمینه های مختلف و بدون نیاز به سیستم دولتی گروه هایی از همفکران تشکیل داده و برای حل معضلات شهر و استان خود برنامه ریزی و تلاش کنیم. با گفتگو و اقناع خیران ثروتمند، معتمدین و روحانیون آنان را مجاب به همکاری و مساعدت کنیم. تفکر تغییر و اصلاح را همیشه در ذهن خود بپرورانیم و بدانیم که
"خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آن قوم خود نسبت به تغییر سرنوشت خود تلاش کنند".

zane baloch


با افتخار به همسرانش می نگرد و در اندیشه این است که شب را با کدامیک از این ها سر کند..!
همسر سومش تنها دوسال از دختربزرگش کوچکتراست!همسر بزرگش تنها بغض را همدم خویش کرده است چرا که با هیاهو و آه و فغان تنها خودش را از چشم نان آور خانه می اندازد و زن دومش اما کمی جنب و جوش دارد و اینروزها درپی لباس جدیدتر و بیشتر کردن النگوهایش است تا مبادا جیب شوهر سهم سوگلی شود!دلش میخواست تنها بانوی همسرش باشد اما خب چه میشود کرد!مرد است دیگر خودش بهتر میداند!
و اما دخترک لرزانی که به او گفته اند دل از عروسکهایش بکند و برای اینکه از گرسنگی نمیرد عروسک این مردشود!
این تراژدی غم انگیز حاصلش کودکانی عصبی و جوانانی متزلزل و نسلی بیمار می شود ..
نسلی که براحتی لبالب حشیش میشود 
نسلی که میخواهد از دنیای حقیقی ساعتی دل بکند و مست می کند..
نسل بیماری که قربانی چند همسری در استان ماست.

                                                                                       
                 سید بی بی رسولی زاده نام یک زن است..
نام زن بلوچی که در 27تیر در سرباز جدالش را بر سر زندگی و مرگ به انتها رساند و به راحتی به زیر گرفته شد...
مادری بلوچ..زنی بلوچ ..
این پایان زندگی زنی بود که اتومبیل برادرزاده اش به علت قاچاق سوخت در حال مصادره بود که این زن نگون بخت برای نجات زندگی برادرزاده اش به زیر اتومبیل ماموران رفت و ....
نقطه سر خط ..
زنی بلوچ به کام مرگ کشانده شد..
قربانی جدید قاچاق سوخت.
جوانان بلوچ برای لقمه ای نان چه ها که نمی کشند چه داغ ها که بر این دلهاست..
شیونش نگاهش التماسش اشکهایش ضجه هایش همآغوش خاک شد..
این خونها تاوان کدام گناه است..
روحش شاد و وای بر ما...
وای برما..

zane baloch


همیشه گفته ایم و نوشته ایم که قربانیان جنگهای بیرحمانه در طول تاریخ بشریت ؛زنان هستند زنانی که گاهی مردانشان به زیر تیغ جنگ جان میدهد و بیوه جنگند و قلبهایشان انباشته از بغض و ارزوهایی است که تبدیل به حسرت میشوند و گاهی مادرند و جلوی چشمانشان فرزندانشان همآغوش خاک میشود و بازهم هجوم تلخ مرگ است که انها را بامرگ درگیر میکند..گاهی خواهرند گاه دخترکی لرزانند که روح و جسمشان به تاراج نامردان می رود..جنگجویانی بی بدیل که چه در میدان جنگ و چه در ورای میدان های نبرد به خاک وخون کشیده میشوند.خاموش می جنگند و خاموش به تاراجشان می برند..زنان جنگ میراث دار نجابت و مدنیتی هستند در دنیای بیرحم روزگار کمیاب شده است.و اما این قهرمانان خاموش گاهی زنانی میشوند که مردانشان ،پسرانشان،برادرانشان را در جاده های آتش بلوچستان به زندگی می بازند.مردان و جوانان کم سن و سالی که برای سیر کردن شکم خانواده های خود دل به جاده های می سپارند که ناخواسته مردان جنگ نابرابری میشوند که نتیجه اش آمارهای وحشتناک پر پر شدن جوانانیست که چشمان بی قرار همسرانشان طاقت دیدن پیکر سوخته   شان را ندارد..
این جنگ .کشنده دیریست بر سر گذران زندگی قربانی میدهد..
امان از دل بیوه های این جنگ..
مادران داغدیده این جنگ..
زنان و مادران ک خواهران بلوچ درود بر صبر بی مثالتان

                                                               
خیلی از زنها ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ِ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﻣﺮﺩ
ﭘﺸﺘشﺎﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﺗﺮﺳﯿﺪه اند ،خیلی از انها ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ،ﺩﺭ ﺟﺎﯼ
ﺷﻠﻮﻍ ﺑﺮ ﺑﺪﻧشاﻥ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻩ ﺍن، ﯾﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺘﻌﺎﺭﻑ
ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍند ﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺍند، ﯾﺎ ﻋﺎﺑﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﺣﺮﻓﯽ ﺭﮐﯿﮏ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭشان ﮔﺬﺷﺘﻪ ... ﻭ زنان ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎ ﺛﺒﺖ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻩ ﺍند ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻣﺎ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ،
ﻗﺼﻪ ﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ، ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﻧﺸﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ، ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ زن ها ،
ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﻧﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ... ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﻭ
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﮐﻼﻣﯽ ﻭ ﻏﯿﺮ ﮐﻼﻣﯽ ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺭ
ﺩﯾﺪﻩ ، ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ
ﻫﯿﭻ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﺟﺎﯼ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ

بر گرفته از صفه فسبوک زن بلوچ جایگاه زنان بلوچ در جامعه ما کجاست؟



سوالی که به طرق گوناگون حدودا 3سال است در پیج زن بلوچ و دیگر فرصتهای مجازی و غیر مجازی مطرحش کردم.
زنان این خطه نیمی از جمعیت استان را تشکیل میدهند.نیمی از نبض و پویایی جامعه در وجود این جمعیت نهفته است.
آیا تاکنون توانسته ایم برای زنان سرزمینمان فرصت های برابر ایجاد کنیم؟
آیا زنان ما خواسته اند بازیگران حاشیه نباشند و به متن بیایند ؟
ما ،این ضمیر سازنده چقدر برای زنان قلم زده همت گمارده است؟ 
انتخاب های دولت تدبیر وامید و حضور زنان در سیاست و مقام های درخشان دولتی نوید بخش شکستن خط قرمزهای ناصواب بود و هست.
اما انتقادی وارد است و ان نداشتن پیامد در خور است.
کاش بانوان عزیز مسوول در نهادهای مختلف سیاسی NGOبرای زنان و مسایلشان دایر می کردند.
نقش دختران و زنان جوان اندیشمند بلوچ که نه پستی دارند و نه ضمانت های مختلف!و تنها پشتوانه انها قلم و معتقد بودنشان به گفتمان مدنیست در جامعه چیست؟
آیا همچین نقشی در جامعه بلوچ تعریف شده است؟
مشکلات و مسایل زنان بلوچ احتیاج به بینش و درک عمیقی دارد.زنان بلوچ احتیاج به آگاهی و درک و حمایت دارند.
خود زنان بلوچ متاسفانه بنا به دلایل زیادی سعی می کنند حمایت خود را از همنوعانشان در این زمینه ها دریغ کنند.
چرا کم سخن میگوییم از دختران بلوجی که قربانی قتلهای ناموسی میشوند ؟؟میدانم خدارو شکر امروزه تعدادشان کم است اما بازهم این تراژدی تکرار می شود.
چرا کم سخن می گوییم از امار های خودکشی به ویژه خودسوزی زنان بلوچ؟؟
امارها وحشتناک است.حداقل در شهری که من در ان بدنیا امده ام اینگونه است.
چرا کم سخن میگویم از دخترکان زن شده بلوچ و امال و حسرتهایشان ؟
از بیوه های جنگ های جاده ها چرا حرفی نمیزنیم..؟
چرا از دخترکان بی سواد ناامید حاشیه شهر زاهدان و .....سخنی نمیگوییم؟
چرا از معضلات و بزهکاری های دخترکان قربانی مواد و سرپرست های نامردشان حرفی نمی زنیم..
چرا اشکها و حسرت ها و غم هایشان را نمی بینیم...
خط به خط موارد بالا احتیاج به نقد و بررسی و ارایه مقالات دارد.
باید نوشت باید فریاد زد باید با ارایه راهکار وخدمات اجتماعی نبض جامعه بلوچستان را احیا کرد..
S.kh

سلام ای نصل بلوچ من.سعید خاشی


ﺷﻬﺮﺷﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ..
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺸﺎﻥ ﺭﺍ ..
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮﮊﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﻀﺎﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩﯼ ﻭ
ﺟﻬﻠﺸﺎﻥ ﺭﺍ..!
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﻐﻀﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﺗﻨﺪ ﻗﺮﻣﺰ ﻟﺐ ﮐﺮﺩ ..
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﯿﭻ ﺭﺍﺳﺘﯽ
ﻧﺒﻮﺩ..
ﭘﺴﺮﮐﺎﻥ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺩﺭ ﻏﺒﻐﺐ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺷﺎﻥ ﻫﺮﺯﻩ ﮔﺮﺩﯾﺴﺖ ..
ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﺮﺩ..
ﺩﮔﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﺶ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪ ..
ﺩﮔﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﺶ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﻭ ﺷﻼﻕ ﺷﺪ ..
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ..
ﻧﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﻣﯿﺮ ﭼﺎﮐﺮﯼ ﺍﺯ ﺑﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻫﺎﻧﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺷﯽ ﻣﺮﯾﺪ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻣﻠﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ..
ﻧﻪ ﻣﻮﻻﻧﺎ ﺭﻭﺍﻧﺒﺪ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻨﺠﻮ ﻣﺪﻫﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ..
ﮐﻤﺎﻟﺨﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺁﺭﻣﺎﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﻧﻪ ﺣﺎﻣﯽ ..
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ ﻧﻪ ﻟﺒﯿﮏ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﻃﻠﺐ ﺷﻔﺎﻋﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﺒﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻧﺴﻞ ﻣﻦ
ﻧﺴﻞ ﻣﺎ ﺣﺘﯽ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ..
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﺪ ﺍﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻧﮓ
ﺧﻮﺭﺩ. ﺍﻧﮓ ...
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺩﮔﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺟﺰ ﻧﯿﮏ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺗﺶ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ...

Tuesday, 15 September 2015

اعدام قریب الوقوع در رجایی شهر؛ دست کم ۸ زندانی در انفرادی به سر می برند

خبرگزاری هرانا – دست کم هشت محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر به انفرادی منتقل شده و در انتظار اجرای حکم به سر می برند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هشت زندانی که به اتهام قتل به قصاص محکوم شده اند، از روز یکشنبه پس از انجام ملاقات جهت اجرای حکم راهی سلول های انفرادی زندان رجایی شهر شده اند.
هویت پنج تن از این افراد به نام های مرتضی احمدبیگی ها، محمد مرزبان، مهدی کاهه، داود علم بیگی و محمد محمودی تا لحظه تنظیم این گزارش به اطلاع هرانا رسیده است.
به گفته منابع مطلع قرار است طبق معمول احکام قصاص در رجایی شهر، حکم این هشت زندانی در صورت عدم بخشش از سوی شاکیان سحرگاه فردا چهارشنبه اجرا شود.

گزارش ویژه؛ اسامی و اتهامات ۱۱۰ زندانی محکوم به اعدام در سنندج


خبرگزاری هرانا – لیست زیر شامل اسامی و اتهامات ۱۱۰ تن از زندانیان محکوم به اعدام زندان سنندج است که در غیاب اطلاع رسانی مسئولین قضایی درباره اعدام ها در ایران، برای نخستین بار از سوی هرانا منتشر می شود.
به گفته منابع هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حدود ۵ محکوم به اعدام در زندان سنندج هنگام بازداشت کمتر از ۱۸ سال سن داشته اند، اگرچه تایید نهایی این موضوع از سوی هرانا نیازمند مستندات بیشتری است که در صورت تأیید در اختیار عموم قرار خواهد گرفت، بدیهی است ذکر اتهامات به منزله تأیید و قبول آن از سوی متهمین نیست. همچنین بدوی یا نهایی بودن احکام نیز تفکیک نشده است، لیست کامل اسامی و اتهامات ۱۱۰ شهروند محکوم به اعدام در زندان مرکزی سنندج به شرح ذیل است:
۱ ـ نام و نام خانوادگی: مهدی شریعتی
نام پدر:محمد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۷ کیلو گرم
بند: اشتغال

۲ ـ نام و نام خانوادگی: ارسلان احمدی
نام پدر: اسد الله
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۳ کیلو گرم
بند: اشتغال

۳ ـ نام و نام خانوادگی: فرزاد شاه نظری
نام پدر: محمد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۳.۵ کیلو گرم
بند: اشتغال

۴ ـ نام و نام خانوادگی: کیومرث رحمانی
نام پدر: رحمان
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۲۰۰ گرم
بند: اشتغال

۵ ـ نام و نام خانوادگی: کردوان مرادی
نام پدر: صالح
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۳.۵ کیلو گرم
بند: اشتغال

۶ ـ نام و نام خانوادگی: فرهاد مدعوی
نام پدر: جلال
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مقدارمواد مخدر: ۲۰۰ گرم
بند: اشتغال

۷ ـ نام و نام خانوادگی: فایق امجدی
نام پدر: ابراهیم
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۸ ـ نام و نام خانوادگی: سامان احمدی
نام پدر: خلیل
اتهام: قتل
حکم: قصاص، رضایت گرفته ولی هنوز به زندان ابلاغ نشده است.
بند: اشتغال

۹ ـ نام و نام خانوادگی: غلامرضا باتمانی
نام پدر: حسین علی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۰ ـ نام و نام خانوادگی: رشاد پشابادی
نام پدر: رستم
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۱ ـ نام و نام خانوادگی: اسد ترکمن
نام پدر: حجت الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۲ ـ نام و نام خانوادگی: اسد حسینی
نام پدر: حسام الدین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۳ ـ نام و نام خانوادگی: صادق خسروی
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال، ۱۳ سال است که در زندان است، برادر خود را به قتل رسانده است و توانایی مالی پرداخت دیه ندارد.

۱۴ ـ نام و نام خانوادگی: رشاد رشیدی
نام پدر: رضا
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۵ ـ نام و نام خانوادگی: فرهاد زینت گری
نام پدر: احمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۶ ـ نام و نام خانوادگی: فرشید سجادی
نام پدر: عظیم
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۷ ـ نام و نام خانوادگی: ولی مراد کلهر
نام پدر: سهراب
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال

۱۸ ـ نام و نام خانوادگی: بختیار کهنه پوشی
نام پدر: پوسف
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: اشتغال، رضایت گرفته است.

۱۹ ـ نام و نام خانوادگی: محمد امینی مجیدی
نام پدر: فتح الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۲۰ ـ نام و نام خانوادگی: هیمن مصطفایی
نام پدر: عنایت
اتهام: جرائم امنیتی (محاربه و قتل)
حکم: اعدام
بند: سلامت، سیاسی-امنیتی

۲۱ ـ نام و نام خانوادگی: سید بختیار معماری
نام پدر: عبدالله
اتهام: جرائم امنیتی (محاربه و قتل)
حکم: ۲ بار اعدام
بند: سلامت، سیاسی-امنیتی

۲۲ ـ نام و نام خانوادگی: الله داد مرادی
نام پدر: خداداد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: سلامت

۲۳ ـ نام و نام خانوادگی: حبیب الله لطفی
نام پدر: عباس
اتهام: محاربه
حکم: اعدام
بند: سلامت

۲۴ ـ نام و نام خانوادگی: جمیل دانش
نام پدر: حسین
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۲ کیلو هروئین
حکم: اعدام
بند: سلامت

۲۵ ـ نام و نام خانوادگی: محمد مرادی
نام پدر: عبدالله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۲۶ ـ نام و نام خانوادگی: شهنام مرادی
نام پدر: شفیع
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۲۷ ـ نام و نام خانوادگی: آماج حسینی
نام پدر: امین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت، هنگام بازداشت کمتر از ۱۸ سال داشته.

۲۸ ـ نام و نام خانوادگی: ارسلان مرادی
نام پدر: مصطفی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت، هنگام بازداشت کمتر از ۱۸ سال بوده.

۲۹ ـ نام و نام خانوادگی: جهانگیر سعادتی
نام پدر: عباس
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۳۰ ـ نام و نام خانوادگی: رئوف حسنی
نام پدر: حسن
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۳۱ ـ نام و نام خانوادگی: هیمن اورام نژاد
نام پدر: حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱، هنگام بازداشت کمتر از ۱۸ سال داشته.

۳۲ ـ نام و نام خانوادگی: عباس کلونی
نام پدر: محمد علی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۳۳ ـ نام و نام خانوادگی: سیاوش محمودی
نام پدر: حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۳۴ ـ نام و نام خانوادگی: احمد احمدی
نام پدر: حبیب الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۳۵ ـ نام و نام خانوادگی: محمد امینی
نام پدر: موسی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۳۶ ـ نام و نام خانوادگی: مرتضی رحمانی
نام پدر: شکرالله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱، سیاسی-امنیتی

۳۷ ـ نام و نام خانوادگی: آرام مولودی
نام پدر: ـ
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۳۸ ـ نام و نام خانوادگی: کاوه سعیدی نیا
نام پدر: فخرالدین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱، رضایت گرفته است.

۳۹ ـ نام و نام خانوادگی: انوار آقازاده
نام پدر: رحمان
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱، رضایت گرفته است.

۴۰ ـ نام و نام خانوادگی: محمد محضری
نام پدر: رضا
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۴۱ ـ نام و نام خانوادگی: حمید حسین نژاد
نام پدر: حسین علی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۴۲ ـ نام و نام خانوادگی: عزیز معظمی
نام پدر: باباخان
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۴۳ ـ نام و نام خانوادگی: عرفان حیدریان
نام پدر: حشمت الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۴۴ ـ نام و نام خانوادگی: حسین عزتی
نام پدر: منصور
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۱

۴۵ ـ نام و نام خانوادگی: فاضل بهمنی
نام پدر: احمد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۶۰۰ گرم
حکم: اعدام
بند: مشاور ۱

۴۶ ـ نام و نام خانوادگی: عبدالله امیری
نام پدر: محمد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: مشاور ۱

۴۷ ـ نام و نام خانوادگی: سعید محمدی فرد
نام پدر: قربانعلی
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۴۸ ـ نام و نام خانوادگی: کیوان احمدی
نام پدر: حسین
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: مشاور ۱

۴۹ ـ نام و نام خانوادگی: پوریا آزادی
نام پدر: مراد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۰ ـ نام و نام خانوادگی: شیرکوه سلطانی
نام پدر: احمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۱ ـ نام و نام خانوادگی: مرتضی مزیری
نام پدر: یوسف
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۲۸۰ گرم
حکم: اعدام
بند: مشاور ۱

۵۲ ـ نام و نام خانوادگی: سیف الله برازنده
نام پدر: حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۳ ـ نام و نام خانوادگی: سکون الدین
نام پدر: عظیم
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: مشاور ۱

۵۴ ـ نام و نام خانوادگی: فتح الله امری
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۵ ـ نام و نام خانوادگی: یوسف محمدی
نام پدر: صلاح
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۶ ـ نام و نام خانوادگی: عادل یوسفی
نام پدر: عابد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۷ ـ نام و نام خانوادگی: خسرو رستمی
نام پدر: لطف الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۸ ـ نام و نام خانوادگی: کیوان رضاقلی
نام پدر: یوسف محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۵۹ ـ نام و نام خانوادگی: امیر بهمنی
نام پدر: علی اکبر
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۰ ـ نام و نام خانوادگی: فواد بهمنی
نام پدر: فتح الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۱ ـ نام و نام خانوادگی: رامیار خاکزاد
نام پدر: عبدالله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۲ ـ نام و نام خانوادگی: مهدی ژیان
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۳ ـ نام و نام خانوادگی: عبدالله رئوشی
نام پدر: سعید
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۴ ـ نام و نام خانوادگی: سیروان عزیزی
نام پدر: محمود
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۵ ـ نام و نام خانوادگی: فرزاد سیفی پناه
نام پدر: نعمت الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: مشاور ۱

۶۶ ـ نام و نام خانوادگی: فرزاد مرزبان
نام پدر: ـ
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: سلامت

۶۷ ـ نام و نام خانوادگی: غلامرضا (شورش) مروتی
نام پدر: احمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۶۸ ـ نام و نام خانوادگی: حسین امجدی
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۶۹ ـ نام و نام خانوادگی: مقداد روضه ای
نام پدر: حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۰ ـ نام و نام خانوادگی: کیومرث نصیری
نام پدر: ایوب
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲، زیر ۱۸ سال

۷۱ ـ نام و نام خانوادگی: سید علاءالدین حسینی
نام پدر: عبدالکریم
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۲ ـ نام و نام خانوادگی: خالد قیصری
نام پدر: نجم الدین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۳ ـ نام و نام خانوادگی: رضا جلالی
نام پدر: کرم الله
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۴ ـ نام و نام خانوادگی: سید حمدالله حسینی
نام پدر: احمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۵ ـ نام و نام خانوادگی: امیر حیدریان
نام پدر: حسین
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۷۶ ـ نام و نام خانوادگی: عثمان پیرانی
نام پدر: شاه محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۷ ـ نام و نام خانوادگی: عبدالله پشتکار
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۷۸ ـ نام و نام خانوادگی: پرویز برخورداری
نام پدر: محمد صدیق
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۷۹ ـ نام و نام خانوادگی: ارشاد فتاحیان
نام پدر: رحمان
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۸۰ ـ نام و نام خانوادگی: امیر میرکی
نام پدر: ـ
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۸۱ ـ نام و نام خانوادگی: زانیار زندی
نام پدر: خالد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۸۲ ـ نام و نام خانوادگی: فرید کرمی
نام پدر: ناصر
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۸۳ ـ نام و نام خانوادگی: خالد برجان
نام پدر: محمد حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲، وابسته به سپاه

۸۴ ـ نام و نام خانوادگی: محمد مرادی
نام پدر: ـ
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۸۵ ـ نام و نام خانوادگی: سید جلال موسوی
نام پدر: سید محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۸۶ ـ نام و نام خانوادگی: احمد ایرانی
نام پدر: سعید
اتهام: قتل
حکم: ۲ باراعدام (قصاص)
بند: قرآنی ۲

۸۷ ـ نام و نام خانوادگی: هیمن کریمی
نام پدر: حسین
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۸۸ ـ نام و نام خانوادگی: یعقوب ریگی
نام پدر: نشخوان
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۸۹ ـ نام و نام خانوادگی: کیوان مصطفایی
نام پدر: احمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۹۰ ـ نام و نام خانوادگی: سیاوش اشتهاری
نام پدر: محمد رحمان
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۲

۹۱ ـ نام و نام خانوادگی: جمشید مرادیان
نام پدر: رضا
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۹۲ ـ نام و نام خانوادگی: خالد محمدی
نام پدر: محمد
اتهام: قتل
حکم: قصاص
بند: قرآنی ۲

۹۳ ـ نام و نام خانوادگی: عدنان زارعی
نام پدر: حبیب الله
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
حکم: اعدام
مواد یک کیلو
بند: قرآنی ۱، ۱ سال است در زندان است.

۹۴ ـ نام و نام خانوادگی: ایوب احمدی
نام پدر: محمود
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۷۵۰ گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱، ۱۸ ماه می بشد در زندان است.

۹۵ ـ نام و نام خانوادگی: رضا امجدی
نام پدر: فتح الله
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۴۰۰ گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۹۶ ـ نام و نام خانوادگی: زرکار امجدی
نام پدر: صدیق
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۲.۵ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۹۷ ـ نام و نام خانوادگی: حامد محمد دوست
نام پدر: ـ
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۳ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۹۸ ـ نام و نام خانوادگی: کامیار شریعتی
نام پدر: جمال
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱۶۰ گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۹۹ ـ نام و نام خانوادگی: شاپور ملایی
نام پدر: فاتح
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۰ ـ نام و نام خانوادگی: مهدی ملایی
نام پدر: ـ
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۲ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۱ ـ نام و نام خانوادگی: رضا محمدی
نام پدر: ناصر
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۲ ـ نام و نام خانوادگی: فرزاد بیژنی
نام پدر: محمود
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۶۰۰ گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۳ ـ نام و نام خانوادگی: محمود درویشی
نام پدر: یدالله
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ـ
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۴ ـ نام و نام خانوادگی: خباط فرامرزی
نام پدر: غلامرضا
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ـ
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۵ ـ نام و نام خانوادگی: جمال فرامرزی
نام پدر: غلامرضا
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ـ
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۶ ـ نام و نام خانوادگی: داریوش مازیار
نام پدر: جهانبخش
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ـ
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۷ ـ نام و نام خانوادگی: احمد عزیزی
نام پدر: آزاد
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۵ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۸ ـ نام و نام خانوادگی: سید ادریس
نام پدر: فتاح الله
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱۴۰ گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۰۹ ـ نام و نام خانوادگی: آزاد فتاحی
نام پدر: ـ
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۱ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: قرآنی ۱

۱۱۰ ـ نام و نام خانوادگی: بابک فلاح
نام پدر: مجید
اتهام: حمل و نگهداری مواد مخدر
مقدار مواد مخدر: ۳ کیلو گرم
حکم: اعدام
بند: ۳