Monday, 20 July 2015

در توافق اتمی با ایران بر سر چه چیزی توافق شد و سهم مردم از این توافق چه بود؟




در ایران مردم از شادی بدور داشته شده اند به همین دلیل با کوچکترین بهانه ای بسان مردمانی گرسنه که بر سر سفره هجوم میبرند و شروع به رقص و پایکوبی میکنند اما به راستی در این توافق در مورد چه مسایلی توافق شد؟
 که هر دو طرف از یک برد تاریخی سخن میگویند و این توافق را دفتری جدید در مناسبات بین المللی به حساب می اورند.
 بعد از اعلام توافق توسط طرفین اوباما از یک سو و روحانی از سوی دیگر شروع به تشریح کارنامه و افتخاری که برای کشورشان افریده بودند کردند.
 سخنان اوباما بیشتر در حول تعهدات ایران نسبت به مسایل اتمی و رفع تحریمها میچرخید.
 در طرف مقابل روحانی از دریافت امتیازات بزرگ از مذاکرات سخن میگفت. 
 در این میان ولایت فقیه برای تکمیل هلال شیعی خود تبدیل به یک کشور نیمه اتمی شد تا با خیالی اسوده تر بتواند به کشور گشایی اش ادامه بدهد؛ کشور گشایی که منفعتش را پیروان تفنگ به دست و شرور ولایت فقیه شیعیان افغانی ، پاکستانی و عرب و سایر ملل میبرند و چیزی جز دود این کشور گشایی که نثار چشم مردمان کشور خواهد شد فایده ایی دیگر برای ملت در بند ایران متصور نیست. 
چرا که در توافقی که این همه بر آن ساز و کرنای سر می دهند ابزاری برای پر و بال دادن به غول ولایت فقیه برای تکرار جنایاتش در حق مردم در بند کشورمان و همچنین ملتهای جگر سوخته حاصل از فتنه اندازی های ولایت فقیه شده است. 
چرا که نظام ولایت فقیه همان که بوده است و محافظش که همان سپاه باشد همان است و در این میان با تغییر اسمی هیچ گاه کارها بر وفق مراد نخواهد بود و سرهای بالای چوبه دار کمتر نخواهد گشت. 
با مشاهده کارنامه روحانی که با کلیدهای گم شده به میدان امده بود به این امر خواهیم رسید که هیچ گاه با تغییر رنگ قفسها و تغییر اسم اعمال، ماهیتشان عوض نخواهد شد. 
 اما تنها فایده ای که این توافق برای مردم کشور میتواند به ارمغان بیاورد این است که باری دیگر تاریخ  ثابت کرد  هیچ گاه چشم طمع داشتن برای حل مشکلات از سوی قدرتهای جهان نمیتواند ما را به عزت و سر بلندی برساند چرا که ازادی و عزت کالایی است که نمیشود ان را از کسی گدایی کرد بلکه خود باید آن را با قربانی و تلاش خرید.
این توافق پیامی بود برای آن دسته از کسانی که در انتظار توافق اتمی 
 جهت بهبود حال عدالت و عزت شهروندی نشسته بودند و اما با کمال ناباوری مشاهده کردند که در پایان دوازده سال مذاکره هیچ یادی از چوبه های داری که در چهار راهها ردیف بسته است ودر این مدت جان هزاران جوان روشن فکر را گرفته است نشد و هیچ سخنی از اقلیتهای قومی مذهبی کشور به میان نیامد. حتی هیچ نامی از زندانیانی که اسمی در میان دستگاههای درست شده توسط خود قدرتها پیدا کرده بودند هم نبود.
این توافق برای ما مردمان در بند ولایت فقیه یک ارمغان داشت و ان اینکه سرکردگان  و فعالان عرصه ی مدنی  کشور که خود را به دلیل خوش فکری بیش از حد نسبت به مذاکرات از چرخه مبارزه به دور داشته اند و حتی گاها مبارزه صنف به هوش باشند و بدانند که قدرتهای جهانی شما را فراموش کرده اند و ما و شما تنها و بی کس در زیر ضرب ولایت فقیه قرار گرفته ایم و باید خودمان به فکر خودمان باشیم تا دیگر شاهد ظلم و جنایت و ترور و اعدام و زندان نباشیم.

سهراب درخشان

No comments:

Post a Comment