Wednesday, 29 July 2015

نوشته‌ای از شعله پاکروان. مادر ریحانه جباری




این عکس مرا آتش میزند . دلم نمیخواهد باور کنم که اینان فقط منافع مادی و ذلارهای نفتی را می پرستند . دلم نمیخواهد باور کنم که ریحانه ها بر دار میرقصند ، اما چشمهای پر از حرص دنیاطلبان آزمند ، فقط به رقمهای حساب ارزی دوخته شده .
سخت است باور کردن این که مقامات اقتصادی اروپا چپ و راست به ایران سفر کنند و به روی خودشان نیاورند که دلارهایشان آغشته به اشک چشم مادران و خون فرزندان در خاک خفته است .
مگر میشود آمار اعدامها را دانست و روی برگرداند ؟ مگر میشود مادر ستار و امیر ارشد و مصطفی را دید و بی اعتنا به صورت غمگینشان از دلار گفت ؟ مگر میشود پریشانی مادر سعید را دید که حتی کفش های آهنینش هم پاره شد در جستجوی پاره تن ؟ مگر میشود به چشمهای خونبار مادر ندای خونین چهره نگاه کرد ؟ مگر میشود صورت های تکه پاره شده ی قربانیان اسید را دید و روی برگرداند ؟ مگر میشود پرپر شدن هزاران گل آرزو را دید و دم نزد ؟ مگر میشود چرخش قلم قاضیان و احکام اعدام را دید و هیچ نگفت ؟ مگر میشود میلیاردها دلار از کف رفته مردم بی پناه ایران را دید و .... آه .
خوشا روزی که استعمار دیرین دیار فرنگ ، حتی با لباس نوین قرن جدید و هزاره سوم ، رخت بربندد از این دیار .
خوشا روزی که مدعیان انسان مداری به خود آیند .
خوشا روزی که انسانیت و فقط جان انسان ، در سراسر کره ی خاکی ، مقدس ترین مفهوم شود .
خوشا روزی که دادخواهی چشمهای اشکبار مادران داغدار دلخون ، به بار بنشیند .
خوشا روزی که ارزش خون سرخ آدمها بیشتر از میلیاردها دلار و یوروی نفتی شود ، بسیار بیشتر . بسیار بسیار ....

No comments:

Post a Comment