توافق هسته ای_نجات امپراطوری شیعی از سقوط
بیش از ده سال بی اعتمادی ،با قراردادی بدون امضاء و البته در چارچوب گفتمان و معامله، باید به این مساله به دید شک نگریست که چرا توافقی با این شرایط جام زهرانه با خسارات میلیاردها دلار امروز با این مضمون پس از بیش از ده سال تنش در هاله ای از ابهام رقم خورد.و این در حالی است که در این توافق هیچ ضرب الاجلی برای تضمین کلی وجود ندارد و پشت درهای بسته با مذاکره کنندگان نتیجه مخدوش ماند.
البته از سویی شکست یکه تازی های ولایت فقیهه جنایت کار و دار و دسته اش را می توان بخوبی در این توافق ملموس و مرموز دید و به این نتیجه رسید که باید منتظر تغییرات بنیادی درجبهه موافقان توافق و مخالفان باشیم و بخوبی عقب نشینی به زور عظما و دار ودسته چاقوکشش را دید. این همه فریاد خط قرمز آخرش نوشاندن جام زهری با لبخند زهر آگین ظریف و روحانی به مانندهمان مشتی بود که خمینی در سال 57 می گفت من به پشتوانه این ملت مشت تو دهن دولت بختیار می زنم و امروز مشت استکبار و انزجار را عظما از دولت اصلاحات خورد و باید منتظر عواقب بدتر و جناح بندی ها و سنگر گیریهای بیشتر باشیم.
و اما مسئله کلی که باید به آن بپردازیم چرایی این نرمش جام زهرانه نوش بود که رژیم را مجبور به تن دادن به خواسته های استکبار کرد. جدا از توافق روی چند مسئله تاثیرگزار باید تمرکز کرد که رژیم را مجبور به عقب نشینی کرد. باید دید چه عواملی دخیل در پایان دادن به این پروسه هسته ای گشت.
در وهله اول ورشکستگی اقتصاد داخلی دخیل بود .همانگونه که از وضعیت ورشکستگی اقتصاد داخلی و اوضاع نابسامان ،که ممکن بود اگر این جریان تا یک الی دوسال دیگر کش بخورد منجر به فروپاشی نظام و نارضایتی و شورشهای عمومی در داخل خواهد شد.
و در وهله دوم بن بست یکه تازی های رژیم و روزهای شکست اش در حوزه خارجی و دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه بود که اعتماد و تفاهم جای خود را به تنش و واکنش کلی داده بود.و خصوصا جنگ داخلی سوریه و عراق و یمن که منجر شده بود رژیم بطور کل از حوزه کشورهای اسلامی رانده شود و به عنوان دشمن درجه یک و عامل تمام ناامنی ها معرفی شود.و شکست در سوریه و عراق رژیم را با فروپاشی کامل روبرو کرده بود.رژیمی که در منطقه تنها مانده بود نیاز داشت تا با بازیگران اصلی در حوزه خاورمیانه وارد معامله شود و انزوای خویش را به نوعی جبران کند. تا بتواند بدین طریق حوزه دخالت و نفوذ خود را حفظ و یا به نوعی با همان سیاست تهاجمی به پیش ببرد .
از سویی غرب هم منتظر همین فرصت بود تا بار دیگر بازیگر اصلی ناامنی منطقه را عمری دوباره بخشند تا حوزه نفوذ خود را حفظ و در کنار ان به بازار تسلیحاتی خود رونقی دوچندان بخشند و گرگ خاورمیانه را فربه تر گردانند .البته که این گرگ دست اموز از همان سال 57 با اشاره اربابان خود در منطقه دست به یکه تازی و دخالت و جنایت می زد تا کشورهای حوزه خلیج بیشتر متوجه غرب و وابستگی شان بیشتر شود.
زیرا اگررژیم ایران از میان برداشته شود در نتیجه دیگر لزومی برای خرید تسلیحات نظامی و استقرار نیرو و ناوگان و پایگاه در حوزه خلیج باقی نمی ماند و این امر کشورهای خلیج را امن و حوزه نفوذ غرب بطور کلی به حد بسیار پایین و یا بقول کارگزاران رژیم در حد مشاور باقی می ماند. و عدم دخالت غرب در بحران سوریه جدا از اینکه سوریه حوزه نفوذ روسیه و تنها سنگر این کشور در حوزه آبهای گرم می باشد و دخالت در بحران سوریه به معنی دخالت و ایجاد تنش بین غرب و روسیه می انجامید .عدم دخالت غرب به نوعی گوشزدی برای رژیم ملایان بود تا بدانند بدون غرب راهی برای جلوگیری از شکست در سوریه نیست.
وضعیت نابسمان عراق پس از اشغال و اهدای این کشور به رژیم ملاها تجربه ای برای غربی ها بود که رژیم ایران انگونه که باید سیاستهای غرب را دنبال کند مورد اطمینان نیست و در کنار آن بدنبال تشکیل یک قدرت فرامنطقه ای کلی و زنده کردن یک امپراطوری است و اگر دست رژیم را برای احیای این امپراطوری باز بگذارند منافع خودشان در اینده به خطر خواهد افتاد.
رژیم ملاها با در نظر داشت شرایط میدانی تصمیم به عقب نشینی از مسئله هسته ای در قبال گرفتن امتیازاتی دیگر شدند .و باید از این پس منتظر بود تا ببینیم غرب در مقابل اسد شکست خورده که به روزهای پایان شکست نزدیک شده کدام گزینه نجات را مد مقابل اش می گذارد.البته باید در نظر داشت که برای غرب ماندن اسد در قدرت مهم تر از رفتن اوست.زیرا حکومت علوی ها به نوعی سد دفاعی برای غرب و اسرائیل می باشد وبا رفتن اسد معادلات منطقه ای بطور کل تغییر خواهد کرد و چه بسا کنترل وضع از دست غرب خارج شود.
از سویی دیگر بحران عراق مد مقابل رژیم ملا ها بود که به نوعی به طرف تجزیه این کشور می انجامید.و تجزیه عراق جدا از اینکه شکستی برای کشورهای عربی است شکستی برای رژیم ملاها نیز می باشد. بحران یمن یکی دیگر از برگه های این بازی بود که رژیم ملاها را به نوشاندن جام زهرهسته ای مجبور کرد .
ولی همانگونه که گفتیم این جام زهر در مقابل حفظ قدرت فرامنطقه ای اش را می خواهد و به این معناست که فشار را از یک سو کم و از سویی دیگر باید امتیاز گرفت تا حوزه سرمایه گذاری های سیاسی قبلی را که با میلیاردها میلیارد دلار در راستای حوزه نفوذ خود سرمایه گذاری کرده بود حفظ کند. نتیجه ای کلی که می توان گرفت این توافق هیچ خیری برای ملت ایران و هم چنین برای همسایگان ایران نخواهد داشت و به نوعی دست رژیم ملاها را برای ایجاد فتنه و اتش باز گذاشت.و از سویی به امپراطوری شیعی که در حال مردن بود جان دوباره ای برای زنده شدن بخشید.
آنچه که در این توافق را می توان مشاهده کرد ازاد شدن میلیاردها دلاری است که اقتصاد ورشکسته رژیم ملاها نیازمند ان بود تا بتواند جبهه های خود در عراق _ سوریه _ یمن - بحرین - لبنان _ اردن و کویت _ امارات و حوزه کشورهای افریقایی سودان _ مصر _ تونس ،و پاکستان _ افغانستان و عربستان سعودی وسایر کشورها را تقویت کند. و هیچ دست اورد مثبتی این توافق برای ملت تحت ستم ایران و همسایگان نداشته ،جزء اینکه به اتش فتنه و گسترش نفوذ رژیم ملاها افزوده است.
کما اینکه مسئله ما ملل تحت ستم و مسئله حقوق بشر در هیچ بندی ولو در مسئله توافق هسته ای و خارج از ان وجود ندارد.و باید شاهد سرکوب های بیشتر از سوی رژیم ملاها باشیم تا منافع غرب تامین شود؟!
اما نکته حایز اهمیت در اینجاست که غرب بدون نگرانی ما ملل تحت ستم از وضعیت ستم وارده و جنایت مضاعف و خشونت عریان دولتی که در راستای نابودی ما و سرزمینهایمان می باشد و در کنار ان منافع همسایگان که در طول تاریخ به نوعی کوچکترین دخالتی در امور داخلی کشور ما انجام نداده و به نوعی خیر خواه ایران و ایرانی بوده اند تن به معامله ای برای دادن عمری بیشتر به این رژیم و بطور کل ناامیدی از سیاستهای غرب و مسئله کشک حقوق بشر را نمایان کردند و غافل از این حقیقت بودند که ما ملل تحت ستم چه ایران اتمی باشد و چه غیر اتمی از مبارزاتمان تا رسیدن به حقوق مشروع خود دست نخواهیم کشید و غرب باید بداند که اینده ایران از میان دستان ما ملل تحت ستم می گذرد و اینجا بود که اینده نگری اش را بر منافع سطحی و گذری اش ترجیح می داد.

No comments:
Post a Comment