داعش، شیعیان را در مراکز دینیشان آماج حملاتِ تروریستی قرار میدهد. میلیونها سَلَفی از شمال آفریقا تا شرق آسیا شیعیان را نامسلمان میدانند و خون آنان را مباح میشمارند و در نتیجه کار داعشیان را عبادت میانگارند و تطهیر زمین از کافران.
دهه یا دهههای آینده، تنشهای فرقهای در جهان اسلام امکانِ شدیدتر شدن مییابد.
بسیاری از حکومتهای عربی، جمهوری اسلامی را در عمل همدست داعش میدانند و باور دارند که هر دو از شعلهور شدن آتش نزاعهای فرقهای سود میبرند و از آن برای گستردن و افزودن نفوذ و مداخلههای خود در کشورهای دیگر بهره میگیرند.
از این سو، مقامات جمهوری اسلامی جدال شیعه و سنّی را طرحی استعماری میدانند و نیز داعش را دستساختهی آمریکا و اسرائیل.
هر حکومتی فراخور موقعیت و سیاستِ خود روایتی از خشونتهای فرقهای میسازد و در متقاعدکردن دیگران به آن میکوشد. اما تلاش هر قدرتی را برای فرونشاندن این آتش در عمل باید اندازه گرفت.
اگر جمهوری اسلامی میخواهد به مردم منطقه و جهان ثابت کند که آنچه حکومتهای عربی دربارهی تمایل ایران به تشدید خشونتهای فرقهای میگویند، ناروا و ناراست است میتواند به شیوههای گوناگون ادعای خود را اثبات کند.
شاید مهمترین، شدنیترین و آسانتر شیوهی اثبات آن ادعا، دادن آزادی کامل به شهروندان ایرانی اهل تسنن باشد، برای اجرای مراسم دینی خود در هر جایی که میخواهند؛ و از جمله آنها را از ساخت مسجد در شهر تهران بازندارد. همچنین، تبعیضهای حقوقی و اجتماعی علیه شهروند سنّی را از میان ببرد و به دستگاهِ روحانیّت شیعه در قم و مشهد و اصفهان فشار بیاورد که به تبلیغاتِ ضدسنّی پایان دهند و از دستیابی شهروندان سنّی مذهب به مناصب اداری و سیاسی جلوگیری نکنند. در نتیجه، اگر مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفت نمایندهای سنّی را عضو هیأت رییسه کند یا رییس جمهوری سنّی مذهبی را وزیر کابینه خود برگزیند، کفنپوشان و وااسلاماگویان روانهی خیابان نشوند. هیچ کس به اندازهی شهروندانِ سنّیمذهب ایران نمیتواند گواه نوع نگرش و رویکرد جمهوری اسلامی به رویارویی شیعه-سنّی باشد.
No comments:
Post a Comment